اثر زخم
سال ۱۳۵۹ من ۱۲ ساله بودم. نادانسته شما را عصبانی کردم. شما سطل آهنی را به سویم پرت کردید. سطل به زیر پهلویم خورد و خون جاری شد. وقتی اسیر شدم لباس نداشتم تا بدنم را بپوشانم. چشمم که به اثر زخم میافتاد دلم برایت تنگ میشد. روی اثر دست میکشیدم و دستم را میبوسیدم.
+نوشته شده در یکشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۵ ب.ظ توسط اشرفی
|