نکات

بخوان به نام پرورگارت

در غار حرا خوابیده بودم که جبرئیل نوشته‌ای آورد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمی‌دانم. مرا فشرد و رها کرد و گفت: بخوان! بار سوم گفت: بخوان به نام پروردگارت... اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ... عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ. خواند و از کنارم دور شد. بیدار شدم، گویی کتابی در قلبم نوشته بودند. از غار بیرون آمدم؛ به نیمه‌ راه رسیدم؛ ندایی شنیدم که گفت: ای محمد! من جبرئیلم و تو رسول خدا!
دکتر محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن، صفحه ۳۶، برداشت آزاد
تشبیه غار به تمثیل غار
چشم بیدار زمان بودی و خسبیده به غاری
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی