بروید ای حریفان بکشید یار ما را
بروید ای حریفان بکشید یار ما را/به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین/بکشید سوی خانه مه خوب خوشلقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم/همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادُوی و افسون/بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
به مبارکی و شادی چو نگار من درآید/بنشین نظاره میکن تو عجایب خدا را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان/که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را
برو ای دل سبکرو به یمن به دلبر من/برسان سلام و خدمت تو عقیق بیبها را [سروش از مولوی]
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
پیشتر آ روی تو جز نور نیست
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین/بکشید سوی خانه مه خوب خوشلقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم/همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادُوی و افسون/بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
به مبارکی و شادی چو نگار من درآید/بنشین نظاره میکن تو عجایب خدا را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان/که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را
برو ای دل سبکرو به یمن به دلبر من/برسان سلام و خدمت تو عقیق بیبها را [سروش از مولوی]
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
پیشتر آ روی تو جز نور نیست
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۳:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی