بازدید امام زادگان
به هادی گفتم مگر چه خبر است که اینقدر
در تزیین حجره دقت داری؟ گفت: امام زادگانی که به زبارت قبور آن ها و پدرانشان
رفته ای و علمایی که در نماز شب نامشان را برده ای، می خواهند به دیدنت بیایند.
گفتم حجره کوچک است. گفت با آمدن بزرگان بزرگ می شود. ناگهان وارد شدند. ابوالفضل و
علی اکبر علیهما السلام با لباس جنگ بر همه مقدم بودند. من و هادی و بعضی از
همراهان سرپا ایستاده و محو جمال و جلال آنان بودیم. حبیب بن مظاهر که در پهلوی من
ایستاده بود به صورت نجوی گفت: زینب سلام الله علیها به تو سلام می رساند و فرمودند ما صدمات و گرسنگی ها و تشنگی های تو را
در راه زیارت برادم فراموش نمی کنیم. گفتم علیک و علیها السلام منی و من الله. چرا
آن دو آقازاده لباس جنگ پوشیده اند؟ گفت: تقدیر الهی چنین بود که ارادۀ آنان محقق
نشد. و همان در سینه شان گره شده و برای تو به این صورت محسوس است./سیاحت غرب، نجفی
قوچانی، صفحه40 برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی