نکات

توبه بهلول

هنگامی که خدمت پیغمبر رفت تا توبه کند، از حضرت ناامید شد. پلاسی پوشید و توشه‌ای برداشت و به کوه رفت. دستانش را به گردن خود بست، مشغول مناجات شد. گفت: يا رب هذا عبدك بهلول و بين يديك مغلول؛ اين بنده‌‏ات بهلول است كه دست بسته در محضر تو قرار گرفته است. خدایا! تو مرا مى‌‏شناسى و به لغزش من آگاهى؛ سروم! گناه کردم، پشيمان شدم؛ خدمت پيامبرت رفتم تا توبه کنم، اما او مرا از خودش دور كرد.
چهل شبانه روز گذشت.
عرض کرد: اللهم ما فعلت فى حاجتى؟ خدایا با من چه كردى؟ اگر گناهم را بخشيدى، به پيامبرت خبر بده و اگر نبخشیدی، آتشی بفرست تا مرا بسوزاند.
خداوند فرستاد:
وَ الَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ‌يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (آل عمران ۱۳۵)
میرزا جواد ملکی تبریزی، سیر و سلوک، صفحه ۳، برداشت آزاد
امالی، شیخ صدوق، صفحه ۱۰۰، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۹:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی