نکات

جستم از دام به دام آر گرفتار دگر   

جستم از دام به دام آر گرفتار دگر/ من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی/ تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
گو مکن غمزۀ خویش سعی به دل‌داری ما/ زانکه دادیم دل خویش به دل‌دار دگر
بس‌که آزرده مرا خوش‌ترم از راحت اوست/ گر صد آزار ببینم ز دل‌آزار دگر
وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش/ تا نیفتد سر و کارت به جفا کار دگر
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی