باز نگار میکشد چون شتران مهار من
باز نگار میکشد چون شتران مهار من/ یارکشی است کار او بارکشی است کار من
اشتر مست او منم خارپرست او منم/ گاه کشد مهار من گاه شود سوار من
اشتر مست کف کند هر چه بود تلف کند/ لیک نداند اشتری لذت نوشخوار من...
کار کنم چو کِهتران بار کشم چو اشتران/بار کی میکشم ببین عزت کار و بار من
اشتر مست او منم خارپرست او منم/ گاه کشد مهار من گاه شود سوار من
اشتر مست کف کند هر چه بود تلف کند/ لیک نداند اشتری لذت نوشخوار من...
کار کنم چو کِهتران بار کشم چو اشتران/بار کی میکشم ببین عزت کار و بار من
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی