نکات

مسئولیت بر اساس خریت

امیرحسین ربیعی می‌گوید: وارد اتاق که شدم سلام دادم، تعظیم کردم و دولا شدم. اجازه داد تا کفش براق ایتالیایی‌اش را ببوسم و بعد با لبخندی که بر لب داشت به من گفت قصد دارد مرا فرماندۀ نیروی هوایی کند. باور نمی‌کردم؛ اشک شادی در چشمم حلقه بست؛ دوباره به پایش افتادم. گفت: آیا می‌دانی در نیروی هوایی چند نفر از تو ارشدند؟ می‌دانستم هنوز دست کم پنج نفر از مربیان و استادان خودم در نیرو بودند، نام بردم. بعد پرسید می‌دانی چرا تو را انتخاب کرده‌ام؟ نمی‌دانستم. در چشمانم خیره شد و گفت: برای اینکه تو خرِ خوبی هستی!
تاریخ پهلوی ۳، کوروش قرن بیستم، علی شجاعی صائین، صفحه ۸۹، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی