دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من/الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم/رقیب من چه میخواهی تو از جان حبیب من
نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند/ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت طبیب آمد جوابش کن/حبیبم چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
من از صبر و شکیبم شهریارا شهرۀ آفاق/همه آفاق هم حیران در این صبر و شکیب من [
شهریار]
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
+نوشته شده در جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی
پدرکشته را کی بود آشتی؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۸ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۵:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
تو خاموشی بیاموز از بهایم [
سعدی]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۴:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
در روایت واقدی آمده است که ابوذر به عثمان گفت: من شنیدم رسول خدا (ص) فرمود: چون فرزندان ابوالعاص به سی مرد برسند، دین خدا را مایۀ تبهکاری قرار میدهند. عثمان از حاضران پرسید: آیا شما هم این را از رسول(ص) شنیدهاید؟ گفتند: نه؛ عثمان گفت: علی را برای من بخوانید؛ چون بیامد عثمان به ابوذر گفت: حدیثی را که درباره فرزندان ابوالعاص خواندی، دوباره بخوان؛ ابوذر خواند؛ عثمان به علی(ع) گفت: آیا این را از پیامبر شنیدهای؟ فرمود نه؛ ولی ابوذر راست میگوید! گفت از کجا میدانی راست میگوید؟ فرمود: من از پیامبر شنیدم که روی زمین و زیر آسمان کسی راستگوتر از ابوذر نیست. حاضران گفتند: این سخن را ما نیز از رسول شنیدهایم.
الغدیر، علامه امینی، جلد ۸، صفحه ۳۰۵، برداشت آزاد [
اینجا]
اُنْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۳:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
کارهای ما دستجمعی نیست. از این جهت، مثل جناب ابیذر(سلاماللَّهعلیه) هستیم که یعیش وحده و یموت وحده! [
اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی
أسد الغابة في معرفة الصحابة [
اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
از میان اینهمه قهرمانان، شهیدان، فیلسوفان، دانشمندان، مردان بزرگ تاریخ، نبوغهای درخشان جهان، مخترعان، مکتشفان، آزادیخواهان، پیامبران و روحهای بزرگ بشریت، فقط چندتا دلال بانک و پولدار بازار را میشناسد.
دکتر علی شریعتی، گیاه شناسی، صفحه ۳، برداشت آزاد
چگونه زندگی کنیم؟
+نوشته شده در یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱:۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی
ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند [
شهریار]
+نوشته شده در یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۵:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۵:۳ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۴:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۸ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۶:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی
لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (
بقره ۲۷۳)
خورنده بسيار داشت و کفاف اندکزاهد که درم گرفت و دینار
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۳:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
وَ يَسْئلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ (
بقره ۲۱۹)
ظاهر قضیه این است كه سؤال كننده از جنس مورد انفاق سؤال كرده است. قرآن جواب را از سؤال او منصرف میكند، جواب میدهد قل العفو؛ به آنها بگو كه هرچه مورد نیاز لازم زندگی شماست، خرج كنید؛ اما هر چیزی كه مورد نیاز حقیقی زندگی نیست، آن را در راه خدا انفاق كنید. [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی
ذیالقَعدة یا ذوالقَعدة الحرام یازدهمین ماه از ماههای قمری است. این ماه جزو ماههای حرام و ماههای حج است. ذوالقعده از قعود و نشستن گرفته شده و از آنجا که اعراب در این ماه از جنگ فرو مینشستند، به این نام نامیدهاند.
۱۱ ذیقعده ولادت مبارک حضرت ثامنالحجج (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) و دههی کرامت است.
۱۵ ذیقعده از شبهای متبرّک سال است که اعمالی دارد.
۲۳ ذیقعده روز زیارتی مخصوص حضرت ثامنالحجج (علیه الصّلاة و السّلام) است.
۲۵ ذیقعده روز دحوالارض است که روز با برکتی است.
روزهای یکشنبۀ این ماه ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در
المراقبات نقل میکند. [
اینجا]
گر مراقب باشی و هوشیار تو
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی
وانکه با گرگش مدارا میکند/خلق و خوی گرگ پیدا میکند
در جوانی جان گرگت را بگیر/وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری گرچه باشی همچو شیر/ناتوانی در مصاف گرگ پیر [
اینجا]
خاربن در قوت و برخاستن
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی
گفت دانایی که گرگی خیره سر/هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاریست پیکاری سِتُرگ/روز و شب ما بین این انسان و گرگ
زور بازو چارۀ این گرگ نیست/صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسانِ رنجورِ پریش/سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر/هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را دراندازد به خاک/رفته رفته میشود انسان پاک
وانکه از گرگش خورد هر دم شکست/گرچه انسان مینماید گرگ هست
وانکه با گرگش مدارا میکند/خلق و خوی گرگ پیدا میکند
در جوانی جان گرگت را بگیر/وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری گرچه باشی همچو شیر/ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را میدرند/گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست اینسان دردمند/گرگها فرمانروایی میکنند
وان ستمکاران که با هم محرمند/گرگهاشان آشنایان هماند
گرگها همراه و انسانها غریب/با که باید گفت این حال عجیب؟ [
فریدون مشیری]
خاربن در قوت و برخاستنسر چشمه شاید گرفتن به بیل
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی
هرجا که سفر کردم تو همسفرم بودی/ وز هر طرفی رفتم تو راهبرم بودی
با هرکه سخن گفتم پاسخ ز تو بشنیدم/ بر هر که نظر کردم تو در نظرم بودی
هر شب که قمر تابید هر صبح که سر زد شمس/ در گردش روز و شب شمس و قمرم بودی
در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم/ در شامگه غربت بالین سرم بودی
در خندۀ من چون ناز در کنج لبم خفتی/ در گریه من چون اشک در چشم ترم بودی
چون طرح غزل کردم بیت الغزلم گشتی/ چون عرض هنر کردم زیب هنرم بودی
آواز چو میخواندم سوز تو بسازم بود/ پرواز چو میکردم تو بال و پرم بودی
هرگز دل من بر تو یار دگری نگزید/ ورخواست که بگزیند یار دگرم بودی
سرمد به دیار خود از ره نرسیده گفت/ هرجا که سفر کردم تو همسفرم بودی [
سرمد ۴۲۸]
هرجا که سفر کردم ـ میرباقری
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۷:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
مصدر در لغت بازگشتن گاو و ابل و غنم را گویند، یا بازگشتنگاه ابل و غنم را؟
مختصرخوانی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی
محمدتقی جعفری میگوید: یکی از دوستان خوش ذوقم میگفت یک بار به فکرم افتاد که حتما مقام من پیش خدا خیلی بالا رفته است! با خودم گفتم بروم خدمت امام رضا(ع) زیارتی کنم و از حضرت بخواهم تا از خدا بخواهد که یک نفر از زُوّار جملهای بگوید تا من بفهمم مقامم به کجا رسیده است! رفتم، زیارت کردم، ایستادم و به امام عرض کردم خودت میدانی برای چه آمدهام! در همین حال خانمی از جلوی من رد شد؛ من خیال کردم خانم برادرم است. رفتم از پشت سر سلام کردم اما خانم برادرم نبود. برگشت، گفت خیلی خری! من خندهام گرفت، بدتر شد؛ گفت شک داری؟ به این امام رضا واقعا خری! [
اینجا]
کدام امامزاده افضل است؟نسبت دادن مشاهدات غیبی خود به دیگرانداستانی که علامه به دوستش نسبت دادداستان سرایی سعدی
+نوشته شده در یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
وقتی خدمت امام رسیدیم، پس از تعارفات متعارف، مجلس چند دقیقهای در حالت سکوت گذشت. امام داستانی را برای ما نقل فرمودند که در زمان قدیم در منطقهای بیماری وبا اتفاق افتاد؛ مردم گروه گروه میمردند، جنازهها روی زمین مانده بود و منظرۀ وحشتناکی به وجود آمده بود. عالِمِ آن منطقه دستور داد همه جمع شدند؛ برای آنها سخنرانی کرد و گفت: مردم! چیزی واقع نشده، این همان مرگی است که هر روز در دنیا هزاران نفر میمیرند؛ منتها در اینجا تقارب آجال شده، به جای اینکه یکی یکی بمیرند، یکجا میمیرند. این که ترس ندارد. مردم روحیه گرفتند و بیماری بر طرف شد. [
اینجا] [
اینجا]
آجال در کشف المراداستعجال به عذاب
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم هاشمی رفسنجانی میگوید: در شب حادثه انفجار حزب، من در منزل بودم تلفن زنگ خورد. دکتر باهنر بود. گفت: داشتم میرفتم داخل جلسه، بیرون سالن به شهید درخشان برخوردم. دید خیلی خستهام، اصرار کرد که به جلسه نیا و برو استراحت کن. آمدم نزدیک در بزرگ، همان لحظه که میخواستم سوار ماشین شوم، انفجار رخ داد. شعلهی آتش تا کنار در خروجی رسید. دیوارهای سالن عقب رفت و سقف یکپارچه پایین آمد. [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
امدادگران ناگزیر بودند نقاط سوراخ نمودن سقف را به طور حدسی انتخاب کنند چون نمیدانستند زیر مکان انتخاب شده فردی حضور دارد یا خیر؛ لذا ظواهر امر نشان میدهد که یکی از این متهها به پیشانی شهیدمحمد منتظری برخورد میکند. زیرا عکسی که از پیکر وی موجود است، نشان دهندۀ ایجاد حفرهای روی سر اوست! [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
جرثقیلی را هم آورده بودند تا سقف را بلند کند و هر چه زودتر بتوانند مسئولین مملکتی را از زیر آوار نجات دهند. اما پس از آن که جرثقیل سقف را تا حدود یک متر بالا آورد، زنجیر جرثقیل پاره شد و سقف مجدداً روی آنها افتاد. [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
هر کسی از آخرین جملۀ شهید بهشتی چیزی به یاد دارد، اما یکی از جملاتی که چندین نفر به عنوان آخرین جملۀ ایشان ذکر کردهاند، قریب به این مضمون است که شهید بهشتی پس از چند لحظه مکث میگوید: بچهها بوی بهشت میآید، شما هم میفهمید بوی بهشت را؟! [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
کلاهی تمام تلاش خود را میکرد تا افراد بیشتری را به سالن بکشاند. از قبل نیز با همه تماس گرفته بود و تأکید کرده بود که جلسۀ امشب خیلی مهم است، حتماً تشریف بیاورید. وی حتی به بعضی گفته بود که اگر میهمان هم دارید، میتوانید با خود بیاورید. [
اینجا]
تلاوت قرآن در زیر آوار
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی
جمع میکردیم پاره پارهها [
آهنگران]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۲ ب.ظ توسط اشرفی
نواب صفوی، پس از آزادی از زندان، جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل داد. نخستین اقدام این جمعیت، کشتن احمد کسروی بود. نواب طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلام شد اما از آنجا که به رأی مثبت دادگاه امیدی نداشتند، تصمیم به کشتن او گرفتند. در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری به همراه منشیاش حدادپور به قتل رساندند. [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۳:۵۰ ب.ظ توسط اشرفی
معظمله تعداد ۱۰ روایت از کتابهای ینابیع الموده، بحارالانوار، الزام الناصب، عقد الدرر، دلایل الامامه و کشاف زمخشری نقل میکنند آنگاه میفرمایند این روایات از نظر سند و دلالت جای تحقیق دارد. [
اینجا]
انتقاد سروش به استاد انصاریان
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۷:۴ ب.ظ توسط اشرفی
احمد کسروی کتابی نوشت به نام
بخوانند و داوری کنند. این کتاب خردهگیریهای احمد کسروی از مذهب شیعه بود که به نام شیعیگری معروف است. امام خمینی در پاسخ به کسروی نامۀ سرگشادهای نوشت؛ با عنوان
بخوانید و به کار بندید. امام در این نامه کسروی را یک تبریزی بی سروپا معرفی کرد و مسلمانان با غیرت را به کشتن این مرتد جاهل فراخواند. [
اینجا]
آری این چنین است برادر
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
درمانگاه فرهنگیان شماره یک مشهد، ۱۳۹۸/۰۴/۲۲
۱- اکوی کبد به طور منتشر ثانویه به انفیلتراسیون چربی درون آن افزایش یافته است. (کبد چرب گرید یک)
۲- کیسه صفرا با جدار صاف و منظم حاوی سنگریزهای متعدد و بعضا شناور با سایزهای مختلف تا حداکثر 5mm میباشد. [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی
فرزدق جزو شعرای اهلبیت نیست؛ فرزدق یک شاعر درباریِ وابسته به دستگاههای قدرت و یک آدم معمولی است که یک دیوان شعر دارد، از همین مبتذلاتی که شاعران آن روزگار داشتند؛ لکن چون یک بار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد، آن هم به زبان شعر، شما ببینید که امام سجّاد(ع) چه محبّتی نسبت به او انجام میدهند! [
اینجا]
ایرج میرزا در مدح علی اکبر (ع)شعر و فلسفه در نگاه علامه طباطبایی
+نوشته شده در سه شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۲۰ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی
جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی
وای از دنیا که یار از یار میترسد/غنچههای تشنه از گلزار میترسد
عاشق از آوازۀ دیدار میترسد/پنجۀ خُنیاگران از تار میترسد
شهسوار از جادۀ هموار میترسد/این طبیب از دیدن بیمار میترسد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۹:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی