نکات

سید جلال آشتیانی با همه رفیق بود

آن وقت که ما در قم طلبه بودیم، یعنی در زمان ریاست حضرت آیت الله بروجردی اعلی الله مقامَه، کمتر کسی می‌توانست خدمت آقای بروجردی برود. ما طلبه‌ها که اصلا راه به آنجا نداشتیم. تنها طلبه‌ای که هر وقت می‌خواست پیش آقای بروجردی می‌رفت، آقای آشتیانی بود. او با آقای بروجردی رفیق بود. حالا آقای بروجردی یک مرجع اعلا و پیرمرد، و آقای آشتیانی یک طلبه جوان! او در عین حال که با آیت الله بروجردی رفیق بود، با بالخیر، آفتابه‌دار مدرسه فیضیه هم رفیق بود!
آن سال‌ها آقای آشتیانی به تهران که می‌آمد به منزل دکتر امینی، نخست وزیر وقت، وارد می‌شد. از طرف دیگر، تمام راننده تاکسی‌های مشهد هم با آقای آشتیانی رفیق بودند. چون ماشین نداشت و با تاکسی به دانشکده رفت‌وآمد می‌کرد. از طرفی با دکتر امینی رفیق بود، از طرفی با راننده تاکسی‌های مشهد!
شب سید جلال‌الدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر دینانی، برداشت آزاد [اینجا]
بانو خدیجه میردامادی
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی  

سیدجلال آشتیانی جمع متناقضات بود

حال من بد نیست در تنهایی‌ام
با خود اندر خلوتم تنها نی‌ام
آقای آشتیانی جمع متناقضات بود. بسیار تنها بود و تنها زندگی کرد و تنها از دنیا رفت، حتی ازدواج هم نکرد اما اجتماعی‌ترین مرد بود.
شب سید جلال‌الدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر دینانی، برداشت آزاد [اینجا]
بزرگانی که مجرد زندگی کردند
علمای گوشه‌گیر
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی  

توهین به میرزا مهدی آشتیانی

میرزا مهدی آشتیانی استاد سیدجلال آشتیانی است. دکتر مهدی محقق می‌گوید: ما شاگرد میرزا مهدی آشتیانی بودیم ایشان در منزلی محقر و در نهایتِ عسرت زندگی می‌کرد. روزی با هم‌درسمان، مرحوم سید محمدرضا علوی تهرانی، به دیدن ایشان رفتیم. وقتی وارد شدیم دیدیم زن صاحبخانه با داد و فریاد به کتاب‌های ایشان اشاره می‌کند و می‌گوید: مردکه، اگر اجاره را زیاد نکنی آشغال‌هایت را توی زباله‌ها می‌ریزم! وقتی آن زن رفت، استاد گفت: رعایت حال شما را کرد وگرنه فحاشی او بدتر از این بود!
شب سید جلال‌الدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر مهدی محقق، برداشت آزاد [اینجا]
اهانت به مالک اشتر
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی  

تکرار حکمت در نهج البلاغه

إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ
مرحوم سید رضی کلمات قصار را با فواصل زمانی جمع‌آوری می‌کرد به‌گونه‌ای که هنگام نوشتن حکمت ۱۹۷ فراموش کرده که آن را در حکمت ۹۱ آورده است. [اینجا]
رعایت حال روح
انتقاد به بزرگان قساوت قلب می‌آورد
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

هدیه علامه طباطبایی به ملاصدرا

مرحوم علّامه براى فهميدن اسفار، سوره «يس» می‌خواند و به مرحوم ملاصدرا هديه مى‏‌كرد.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۴۰، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
ادیب ثانی در محضر حجت هاشمی
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۷ ب.ظ توسط اشرفی  

صدقه دادن علامه طباطبایی

روزى علامه طباطبائى در مشهد از كوچه‌‏اى عبور مى‏‌كرد. چشمش به فقيرى افتاد كه روى زمين نشسته بود. پولى از جيب درآورد و در كف دست خود گذاشت و گفت: بردار! آن فقير پول را برداشت. علّامه دست خود را بوسيد و برخاست. عرض كردم: اين كار چه دليلى داشت؟ فرمود: در روايت داریم صدقه پيش از آن‏كه در دست فقير قرار گيرد، در دست خداوند قرار مى‏‌گيرد. همچنين خدا مى‏‌فرمايد: يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ‏ دست خداوند بالاى دست آنان است. پس رسم ادب اين است كه دست انسان زير دست خدا قرار گيرد. من به فقير گفتم پول را بردارد تا دست خدا كه ميان دست من و او قرار مى‏‌گيرد بالاتر از دست من باشد. آنگاه دستم را برای تبرّک بوسیدم چون صدقه قبل از اینکه به دست فقیر برسد به دست خدا می‌رسد.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۳۹، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
یقبل التوبه... یأخذ الصدقات
ید علیا به ید سفلی چه ماند؟
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۹:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی  

ید علیا به ید سفلی چه ماند؟

یَدِ عُلْیا به یَدِ سُفْلی چه ماند؟ [سعدی]
ید علیا یعنی دست بالا و دهنده؛ ید سفلی یعنی دست زیر و گیرنده؛ می‌گوید دست زبَرین قابل قیاس با دست زیرین نیست. دهنده باش نه گیرنده؛ ید علیا باش نه ید سفلی!
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۱۰، برداشت آزاد
برو شیر درنده باش ای دغل
لذّت کرام و لئام
صدقه دادن علامه طباطبایی
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۵:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی  

غرق تمنای توام موجی ز دریای توام

من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم [رهی معیری]
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۵:۹ ب.ظ توسط اشرفی  

احترام سقراط به قانون

حكمت‌آموزِ نخستين، سقراط/ كه غبار از رُخ حكمت بِسُترد
مشعلی بود كه در تاريكی/ خوش درخشيد و بفَرسود و فُسرد
سروِ آزادِ حكيمان، روزی/ كه خُرافات به زندانش برد
زود بودش سفرِ مرگ ولی/ گل مگر دير تواند پژمرد
گفت بايد همه جا قانون را/ محترم ديد و مقدس بشمرد
شوکران از کف قاتل بگرفت/ چون خماری که شرابی بی‌دُرد
نوچه‌ها پيش دويدند كه نيست/ كُشتى دام، نخستين با گرد
دادشان جام عزيزان را ديد/ كه يكى بعد دگر جان بسپرد
دور ساغر چو بدو شد ساقى/ گفت وجه مى ما كسر آورد
صبر كن تا ز حكومت برسد/ وجه سمى كه تو مى‌خواهى خورد
با هوا خواه خود آزاده حكيم[
کِریتون]/ اين سخن گفت و جهانى آزرد
بدهش سيم كه تا سم بدهد/ زان كه مفتى به جهان نتوان مرد

سقراط جام شوکران را برای اجرای قانون آشامید. به او گفتند این قانون غلط است. گفت: یک عمر قانون زندگی مرا تأمین کرد؛ حالا که می‌گوید باید مرخص بشوی، نشوم؟ البته شاید در اسلام به این شکل مورد قبول نباشد اما از این‌جهت که به قانون احترام گذاشته قابل توجه است.
محمدتقی جعفری، هدف زندگی، دقیقه ۳۸:۳۰، برداشت آزاد [اینجا]
قانون مستشارالدوله
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۶ ب.ظ توسط اشرفی  

کسانی که هدف زندگی را می‌دانند

دوگروه در دنیا وجود دارند که نمی‌پرسند هدف از زندگی چیست. یکی آنکه در خودِ حیات غوطه‌ور شده که اصلا سوال برایش پیش نمی‌آید. می‌گوید هدف از زندگی همین است که من دارم. مثل کشاورز زحمتکشی که در روستا روی مزرعه‌اش با قدرت و نشاط کار می‌کند.
گروه دوم کسانی هستند که کمال یافته‌اند. مثل علی بن ابیطالب؛ مثالی از اشخاص بسیار پایین‌تر می‌زنم؛ مثلا سقراط که خود افلاطون را پروراند؛ این پیرمرد از نظر جمال ظاهری هم بینی بزرگ و لب‌های کلفت و چهره‌ای سیاه داشت اما پدر تمام زیبایی‌ها بود. دیدید چگونه او را کشتند؟ یک بار هم نپرسید هدف زندگی چیست. هدف زندگی همین است که من در آن غوطه‌ورم و برای احترام به قانون! سم شوکران را می‌خورم. شاگردان دورش نشسته‌ بودند. افلاطون، کِریتون، فایدون، اوتیفرون... خیلی ناراحت بودند. غروب مشغول درس بود که زندانبان جام شوکران را آورد. سقراط در حالی که برای شاگردانش درس می‌گفت، جام زهر را گرفت و آشامید.
محمدتقی جعفری، هدف زندگی، دقیقه ۲۴:۵۰، برداشت آزاد [اینجا]
هدف از زندگی چیست؟
ترجمه و شرح نهج البلاغه
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۷:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی  

تلذذ کار جانوران است

این سخن ویکتور هوگو بزرگ‌مرد ادبیات اروپاست. می‌گوید: تلذذ کار جانوران است. انسان با لذت‌گرایی به کمال نمی‌رسد. لذت‌جویی انسان را بالا نمی‌برد. نه با زور می‌شود کسی را بالا برد نه با ارائۀ لذت! انسان باید از درون باید بجوشد.
محمدتقی جعفری، هدف زندگی، دقیقه ۶:۱۵، برداشت آزاد [اینجا]
نوشیدن آب گرم
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی  

انسان باید از درون بجوشد

اگر کسی تاریخ را مطالعه کند، کمال‌جویی را در ذات انسان خواهد دید. انسان بر چه مبنایی از دورۀ غارنشینی تا اینجا بیست و یک تمدن را پشت سر گذاشته است؟ آیا او را با چوب و چماق مجبور کرده‌اند؟ نه؛ با زور و اجبار کسی بوعلی‌سینا نمی‌شود. دانشمندان تاریخ، وارستگان، شهدا و عرفا از درون جوشیده‌اند.
محمدتقی جعفری، هدف زندگی، دقیقه ۴:۳۲، برداشت آزاد [اینجا]
هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
لا اکراه فی الدین
+نوشته شده در شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی  

انتقاد علامه طباطبایی به کویر

فرمود: كتاب كويرش را خواندم؛ هجده اشكال اصولى دارد.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۶۷، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
اسلام شناسی دکتر شریعتی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۷ ب.ظ توسط اشرفی  

علی(ع) مسلمان است

مرحوم علامه امينى فرمود: براى تأليف الغدير، صدهزار جلد از كتاب‏‌هاى اهل سنت را مطالعه كردم. وقتى با آن همه مظلوميت اميرالمؤمنين(ع) در كتاب‏‌ها روبه‌رو شدم، سى سال زحمت كشيدم تا ثابت كنم على(ع) مسلمان است!
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۵۸، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی  

هدیه امام خمینی به حداد

امام خمینی انگشترى عقيق به آقا مصطفى دادند كه از سوى ايشان به آقا سيد هاشم حداد هديه كند. فرزند امام هنگام اهداى آن گفت: اين انگشتر پانصد سال عمر دارد و در ميان پدران ما نسل‌‏به‏‌نسل گشته و عاقبت به پدرم ارث رسيده است. ايشان آن را به شما هديه می‌دهد تا علقه‌ای ميان ما و شما باشد. هنوز انگشتر نزد فرزندان مرحوم حداد است‏.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۵۱، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
سیدهاشم موسوى حداد
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۵:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی  

سیدهاشم موسوى حداد

عارف شیعى قرن چهاردهم و از شاگردان سید علی قاضی بود. شغل حداد نعل‌سازی بود و به سيّد هاشم نعل‌بند شهرت داشت. بعدها برخی اين شهرت را جهت احترام به او به حدّاد يعنى آهنگر تغيير دادند. [۲۶] مدتی در بیمارستان کربلا بستری بود. از پزشکان می‌خواهد که او را مرخص کنند. چون به منزل می‌رسد خِضاب می‌کند و ساعتی بعد دار فانی را وداع می‌گوید. [اینجا]
مرگ اختیاری مرحوم حداد
هفته وحدت
نامت بماند تا ابد
اسم سید حسن خمینی
نکو بایدت نام و نیکی قبول
دو چیز حاصل عمر است
نامگذاری مناجات شعبانیه
هدیه امام حمینی به حداد
خداحافظی علامه تهرانی از سیدهاشم حداد
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۵:۴ ب.ظ توسط اشرفی  

عکس مرحوم قاضی

علامه طباطبایى فرمودند: مرحوم قاضى نمى‏‌پذيرفتند كسى از ايشان عكس بگيرد؛ تا آن‏كه مجبور شدند براى شناسنامه عکس بگیرند. علاقمندان، شمارى از همان عكس را آوردند تا ميان شاگردان پخش كنند. شاگردان براى گرفتن عكس‏ها از يكديگر سبقت می‌گرفتند. شلوغ كه شد، آقا فرمودند: شما اصلا عقل نداريد! من خودم اين‏جا نشسته‌‏ام، شما سر عكس من دعوا مى‌‏كنيد!؟
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۴۹، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۴ ق.ظ توسط اشرفی  

نوشتن خوب و بد بر صفحات قرآن

شخصى قرآنى به علّامه داد و از ايشان خواست كه بالاى همه صفحات آن خوب و بد بنویسد تا بتواند با آن استخاره كند؛ علّامه هم پذيرفت. آية اللّه قدّوسى به علّامه اعتراض كرد كه حيف نيست وقت شما صرف اين كار بشود؟! علّامه لبخندى زد و فرمود: نخواستم ردّش كنم و كار آن بنده خدا را انجام داد.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۴۴، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی  

کتاب‌های علامه طباطبایی در رودخانه

بشوى اوراق اگر همدرس مايى
كه علم عشق در دفتر نباشد
علامه طباطبائى فرمود: هنگامى كه می‎‏خواستم از نجف بازگردم، هرچه كتاب نوشته بودم، در رودخانه انداختم. تنها كتاب، رسائل سبع را بدون توجه براى خود نگه داشتم.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۴۲، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
اشعار مولوی در آتش تنور
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی  

ما مرغ خانگی را نمی‌کشیم

علامه طباطبایی فرمودند: ما مرغ خانگى را نمی‌‏كشيم؛ نگه می‌داریم تا خودش بميرد!
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۴، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
خروس منزل علامه طباطبایی
فبما رحمة من اللّه لنت لهم
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی  

آشنایی علامه طباطبایی با آیة الله قاضی

علّامه طباطبایى می‌فرماید: پس از ورود به نجف اشرف، روبه‌روی بارگاه اميرالمؤمنين علی(ع) ایستادم و از ايشان استمداد كردم. آقای قاضى نزدم آمد. فرمود: شما به اميرالمؤمنين عرض حال كرديد، ايشان مرا فرستاده‏‌اند. از اين پس هفته‌‏اى دو جلسه با هم خواهيم داشت. اخلاصت را بيشتر كن، براى خدا درس بخوان و از زبانت بيشتر مراقبت کن!
على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۴، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
اگر این شکر ببینند محدثان شیرین
همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به داندان
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۹:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی  

زیارت آيت اللّه قاضى

آية اللّه قاضى شب‌‏هاى جمعه تا صبح در حرم سيّدالشهدا(ع) می‌ايستاد و هيچ چيز نمی‌گفت! نه زيارتى و نه هیچ چیز دیگر؛ فقط تماشا می‌كرد.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۲، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
عبادت نشستن در حضور حضرت عیسی(ع)
تفکر علامه طباطبایی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۸:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی  

خدا گمان كرده ما هم آدميم

امام صادق(ع) فرمود: إنّما المؤمنُ بمنزِلَةِ كَفّةِ المِيزانِ كُلّما زِيدَ في إيمانِهِ زِيدَ في بلائِهِ
یکی از اطرافیان آیت الله قاضی نقل می‌کند که روزى با مرحوم قاضی به سمت منزلش می‌‏رفتيم. سر کوچه كه رسيديم، دیدیم صاحب‌خانه، اثاث مرحوم قاضى را به كوچه ريخته است. آية اللّه قاضى فرمود: خدا گمان كرده ما هم آدميم كه با ما چنين معامله می‌كند!
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۲، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲۶ ق.ظ توسط اشرفی  

توصیه آیت الله قاضی به علامه طباطبایی

آية اللّه جوادى آملی می‌فرمایند: با آن فقر و تنگدستى شديدی که علّامه طباطبائى در نجف داشت، مرحوم آية اللّه قاضى به ايشان می‌فرمودند: با اين‌‏همه تجمّلات و تعلّقات و زندگى مرفّه به جايى نمی‌رسى! اگر می‌خواهى به مقامى برسى، بايد از همه اينها دست بكشى!
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۱، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
فدیناه بذبح عظیم
تقاضا خاموش کن و دو گیتی فراموش
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۷ ق.ظ توسط اشرفی  

از بین بردن اشعار علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی، در اواخر عمر مبارك خويش، سروده‏‌هاى خود را از اطرافيان بازخواست و همه را از ميان برد.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
اشعار مولوی در آتش تنور
کتاب‌های علامه طباطبایی در رودخانه
در سرای بی کسی بی کس درا
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲:۷ ق.ظ توسط اشرفی  

ز آب خرد ماهی خرد خیزد

نهنگ آن به که با دریا ستیزد
آیت الله جوادی آملی می‌فرماید: مرحوم علامه طباطبایی زمانی که تبریز بود المیزان را در دو جلد نوشت؛ وقتی به قم آمد به بیست جلد رسید.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۸، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
خاک آن دم باش و از رویش بجه
مهاجرت شیخ محمد عبده
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۳۳ ق.ظ توسط اشرفی  

حضور علامه قبل از شاگردان

علّامه طباطبائى بسيار منظّم بود. اغلب قبل از شاگردان در كلاس درس حاضر مى‌شد و دقيقه‌‏اى تخلّف نمی‌‏كرد و تا دقيقه آخر هم درس می‌‏داد و اين برنامه دائمى ايشان بود. در برف و سرما، در طول ده- دوازده سال، يادم نمی‌‏آيد كه ايشان يك دفعه هم درس را تعطيل كرده باشند.
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۶، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی  

تفکر علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: من در شبانه‏‌روز، شش ساعت را صرف خوردن و خوابيدن و عبادت مى‌كنم و هجده ساعت هم مشغول تفكّر هستم! گاهى هنگام تفكّر خوابم می‌‏برد؛ وقتى بيدار می‌شوم، افكارم را از آن‏جا كه مانده بود، ادامه می‌دهم! حتّى در خواب هم فكرم مشغول بود!
مهندس سيد عبدالباقى، فرزند علّامه طباطبایی می‌گوید: هرگاه خدمت پدر می‌‏رسيدم، ايشان را در حال تفكّر می‌‏يافتم و تقريبا هيچ‏‌گاه ايشان را در حال مطالعه نديدم، مگر در حدّ جست‌‏وجو در كتاب‏هاى منبع و مرجع براى يافتن معناى دقيق كلمه يا نام‏‌هاى خاص يا مطلبى تاريخى و مانند اينها!
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۶، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
زیارت آیت الله قاضی
به خیلی استاد دیده‌ها هیچ اعتقاد ندارم
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی  

منع از مطالعه مرحوم علامه طباطبایی

علامه طباطبایی فرمود: دكتر گفته مطالعه نكن! به ايشان عرض كردم: خب، مطالعه نكنيد. فرمود: بی‌كار زندگى‏ كردن، از مرگ هم بدتر است. مطالعه می‌‏كنم و روزى هم می‌‏ميرم. بعد از منع طبيب، ايشان بيست‌ جلد الميزان نوشت!
سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۲۶، برداشت آزاد [اینجا]
نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی  

از بیم رقیب جست‌وجویت نکنم

وز طعن حسود گفت‌وگویت نکنم
لب بستم و از پای نشستم اما
این را نتوان که آرزویت نکنم [؟]
لال شوم کور شوم کر شوم
+نوشته شده در جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی  

شهدای پنجگانه شیعه

در روایات و حکایات، مصادیق متعددی برای این بزرگواران آمده است. البته بیشتر اختلافات در مصادیق شهدای سوم به بعد است و درباره شهدای اول و ثانی اختلاف کمتری وجود دارد.
شهید اول: شمس‌الدین محمد بن مکی جبل عاملی (۷۸۶ ق)
اثر مشهور او لمعه دمشقیه است که در زندان نوشت. قاضیان دمشقی حکم اعدام او را صادر کردند. شیخ در ۵۲ سالگی گردن زده شد و جسدش را سنگسار کردند و آتش زدند. مقبره و مضجع این شهید بزرگوار معلوم نیست.
شهید ثانی: زین‌الدین بن علی عاملی جُبَعی (۹۶۵ یا ۹۶۶ ق)
اثر مشهور شهید ثانی شرح بر لمعه دمشقیه است که به نام الروضة البهیة انتشار داد. اثر مشهور دیگر شهید، مُنیَـةُ المرید در آداب تعلیم و تعلم است.
شهید ثالث: آیت‌الله محمدتقی بَـرَغانی ( ۱۲۶۴ ق)
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۱۵ ق.ظ توسط اشرفی  

علمای قزوین

هفتصد سال پیش، حمداللَّه مستوفی و عبید زاكانی از این شهر برخاسته‌اند.
شهید ثالث، مرحوم ملامحمّد تقی بَـرَغانی و برادر او ملامحمّدصالح برغانی؛ که مقبرۀ آنها در همین شهر قزوین قرار دارد، از فقهای مبارز هستند؛ نه فقهای گوشه‌گیر! نه آدم‌های منزوی! مردان دین كه به سرنوشت مردم می‌اندیشیدند؛ برای آن‌ها مبارزه می‌كردند و جان خود را هم در این راه فدا می‌كردند.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم قزوین‌، برداشت آزاد [اینجا]
تنهایی پیامبر اکرم
مناجات زیر برف زمستان
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی  

می‌گفت در بيابان رند دهل‌دريده‏

صوفی خدا ندارد او نيست آفريده
جلال آشتيانی با استناد به این شعر، تصوّف را علم نشاط‌ آور و مخدّر معرفی می‌كند. [اینجا]
اهل تصوف در نگاه علامه طباطبایی
پیدایش مکتب تصوّف
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی  

ابن اثیر در بیان آیت‌الله خامنه‌ای

وقتی آدم به کتاب «کامل التواریخ» ابن‌اثیر می‌نگرد، حس می‌کند کتاب او دارای عصبیّت اموی و عثمانی است. البته احتمال می‌دهم که به جهتی ملاحظه می‌کرده است. در قضایای «یوم الدّار» که جناب «عثمان» را مردم مصر و کوفه و بصره و مدینه و غیره کشتند، بعد از نقل روایات مختلف، می‌گوید علّت این حادثه چیزهایی بود که من آنها را ذکر نمی‌کنم: «لعلل»؛ علّتهایی دارد که نمی‌خواهم بگویم. وقتی قضیه‌ی جناب «ابی‌ذر» را نقل می‌کند و می‌گوید معاویه جناب ابی‌ذر را سوار آن شتر بدون جهاز کرد و آن‌طور او را تا مدینه فرستاد و بعد هم به «ربذه» تبعید شد، می‌نویسد چیزهایی اتّفاق افتاده است که من نمی‌توانم بنویسم. حالا یا این است که او واقعاً - به قول امروز ما - خودسانسوری داشته و یا این‌که تعصّب داشته است. بالاخره او نه شیعه است و نه هوای تشیّع دارد؛ فردی است که احتمالاً هوای اموی و عثمانی هم دارد.
بیانات آیت الله خامنه‌ای در خطبه‌‌های نمازجمعه، ۱۳۷۷/۰۲/۱۸ [اینجا]
آفتاب در مصاف، آیت الله خامنه‌ای، صفحه ۴۹۷، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی  

رابعه عدویه فرزند چهارم

رابعه عدویه م ۱۳۵ هـ .ق؛ زنی بلندآوازه و شاعر، از مشاهیر عرفا و متصوفه و از چهره‌های سرشناس بصره بود. او در عصر حسن بصری و سفیان ثوری زندگی می‌کرد. چون دختر چهارم پدرش بود او را «رابعه» نامیدند. پس از وفات شوهرش، در سال ۱۱۰ هـ ابوسلیمان‌ هاشمی از سرمایه‌داران و سرشناسان بصره از وی خواستگاری کرد، ولی نپذیرفت. [اینجا]
درآی تا صانع بینی
ما بی چون دانیم
یا سیّده چه رنگ بخرم؟
مجلس حسن بصری و حضور رابعه
+نوشته شده در سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۲۵ ب.ظ توسط اشرفی  

مقام محمد حنفیه نزد امام حسین (ع)

یکى از نشانه‌هاى جلالت مقام او این است که امام حسین(ع) هنگامى که مى‌خواست از مدینه به سوى مکّه حرکت کند او را وصى و نمایندۀ خود در مدینه قرارداد تا اخبار مدینه را به او برساند و وصیتنامه معروف خود را که در مقاتل آمده، به او سپرد. [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵ ق.ظ توسط اشرفی  

علاقه محمد حنفیه به حسنین (ع)

او نسبت به امام حسن و امام حسین(علیها السلام) بسیار متواضع بود. روزی به او گفتند علی(ع) تو را به میدان‌های خطرناک می فرستد ولی از فرستادن حسن و حسین(ع) خود داری می‌کند، در حالی که آن‌ها هم برادر تواند! او در جواب می‌گوید: «حسن و حسین(علیهما السلام) همچون چشمان او هستند و من همچون بازوان او؛ انسان به وسیله‌ی بازوهایش از چشمش دفاع می کند. [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲ ق.ظ توسط اشرفی  

شجاعت محمد حنفیه

محمد حنفیّه شجاعت را از على(ع) به ارث برده بود. مى‌گویند: گاهى زره‌هاى محکم را با دست پاره مى کرد. به همین دلیل امام(ع) در جنگ جمل، پرچم را به دست او سپرد. و در جنگ صفّین جناح چپ سپاه على(ع) به دست او و محمّد بن ابى بکر و هاشم مرقال بود. [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی  

محمد حنفیه کیست؟

او یکى از فرزندان رشید امیرمؤمنان على(ع) است. حنفیّه لقب مادرش خوله است. خوله دختر یکى از مردان با شخصیّت طایفه بنى حنیفه است که در جنگ اسیر شد. مى‌خواستند او را بفروشند؛ على(ع) آزادش کرد و به همسرى خود درآورد. [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی  

داستان رستم و اسفندیار در شاهنامه

شاهنامه، از اول تا آخر مجموعه‌ای از داستانهای بسیار زیباست. در شاهنامه داستانهای بلند می‌شود پیدا کرد. مثلاً همین داستان «رستم و اسفندیار»؛ داستان رستم و اسفندیار، داستانی است که جنبه‌های ارزشی در آن زیاد است. اسفندیار در شاهنامه، چهره‌ی بسیار زیبایی است که حتی از رستم زیباتر است. او جنبه‌ی ارزشی و دینی دارد و یک متعصب دینی است. اسفندیار، یک آدم متدین مذهبی فعال است که در دنیا راه افتاده برای این‌که آیین یکتاپرستی را گسترش دهد. بالاخره رستم تقلب و بدجنسی‌ای کرده؛ اما اسفندیار، نه! رو راست به میدان آمده و برطبق عقیده‌ی خودش می‌جنگد؛ چون به او گفته‌اند که رستم مخالف دستگاه سلطنت است. تقصیری هم ندارد. دیگران تقصیر دارند که او را فرستاده‌اند. اما رستم با همه‌ی عظمتش در این قضیه، با تقلب وارد ماجرا می‌شود.
بیانات رهبر انقلاب، در دیدار گروه نمایش صدا، ۱۳۷۱/۱۰/۲۹، برداشت آزد [اینجا]
پدرم شاهنامه می‌خواند و گریه می‌کرد
انتقاد علامه تهرانی به شاهنامه
فردوسی از مفاخر شیعیان است
+نوشته شده در دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۸:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی  

رمان‌های دروغ

بسیاری از رمانهای بلندی که در این چند ساله در اختیار مردم قرار گرفته، خلاف واقع و دروغ است.
بیانات رهبر انقلاب، در دیدار گروه نمایش صدا، ۱۳۷۱/۱۰/۲۹، برداشت آزد [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۸:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی  

محتوای خوب در قالب خوب

دو نکته‌ای که من قاعدتاً سفارش می‌کنم، محتوای خوب در قالب خوب است.
بیانات رهبر انقلاب، در دیدار گروه نمایش صدا، ۱۳۷۱/۱۰/۲۹، برداشت آزد [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی  

سلام و علیک همسر با پدر و مادرش

در فرهنگ غرب زن در معاشرتها، بی‌قید و شرط، آزاد است. یعنی با نامحرم می‌تواند در اتاق خلوتی میگساری کند. اما همین زن، برده‌ی شوهرش است و اگر شوهر اجازه ندهد که او با پدرش حتی، سلام و علیک کند، مجبور است تسلیم او باشد. ببینید! این، درست نقطه‌ی مقابل نظر اسلام است.
بیانات رهبر انقلاب، در دیدار گروه نمایش صدا، ۱۳۷۱/۱۰/۲۹، برداشت آزد [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

تربیت کودک فرضی روسو

روسو کتابی دارد به نام "اِمیل" که در فن تربیت کودک نوشته است. اِمیل نام کودک فرضی و افسانه‌ای است. روسو در این کتاب‌ او را تحت تربیت خود قرار می‌دهد. او معتقد است بدبخت ترین کودکان، کسانی هستند که والدینشان، آنها را در ناز و نعمت پرورش می‌دهند. این گونه کودکان در مقابل‌ سختی‌ها حساس می‌شوند و در مقابل لذت‌ها بی تفاوت!
مرتضی مطهری، عدل الهی، صفحه ۱۶۱، برداشت آزاد [اینجا]
بودجه بندی درآمد ماهانه
آدم نازک نارنجی انسان نیست
+نوشته شده در دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۷:۲۶ ق.ظ توسط اشرفی  

حفظ رساله ذهبیه

از هفت سالگی توبه کردم و هرگز چای نخوردم، به دود محتاج نیستم، خوراکم را از روی طب‌الرضا می‌خورم. خلفای عباسیه هر کدام در پایتخت خود یک پزشک اروپایی داشتند. مأمون هم یک پزشک داشت. وقتی امام رضا(ع) را ولیعهد خود کرد، یک روز در مجلس مأمون، امام رضا(ع) با آن پزشک روبه‌رو شدند. از حضرت پرسید: جد شما گفته: «العلم علمان علم الابدان و علم الادیان»، پس چرا در طب کتابی ندارد؟ امام رضا(ع) جواب دادند‌: «خدای ما همه طب را در قرآن در یک کلمه گفته؛ کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. اگر کسی به این کلمه عمل کند، بیمار نمی‌شود. مأمون گفت: «خیلی خوب است که شما این را کمی بسط بدهید. » امام رضا(ع) قبول کردند و رساله‌ای در طبابت نوشتند و به مأمون دادند و او منتشر کرد. این رساله به «رسالة ذهبیه» مشهور شد. من «رسالة ذهبیه» امام رضا(ع) را از بر دارم و یک عمر است که به دستورات آن عمل می‌کنم. [اینجا]
الرسالة الذهبية المعروفة بـ طبّ الإمام الرضا (ع)
ترجمه رساله ذهبیه
كتابهاي منسوب به امام رضا(ع)
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی  

اولین سخنرانی بهلول در زمان احمدشاه

شيخ بهلول اولين سخنرانی آتشين خود را در سن ۱۶ سالگی در زمان احمد شاه در ايّامی که امر به معروف و نهی از منکر ممنوع بود بر عليه رژيم شاه ايراد کرد. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۳:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی  

ملک‌الموت رفت پیش خدا

ملک‌الموت رفت پیش خدا/ گفت سبحان ربی الاعلی
دکتری تازه آمده به شهر/ من یکی می‌کشم او صدتا [بهلول]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۴:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی  

شنای بهلول

یکی از مهارت‌های بالای مرحوم بهلول شنا‌کردن بود. ایشان می‌گفتند: قبل از انقلاب که رفتن به عراق ممنوع بود، کل رودخانه [اَروَندرود] را شنا می‌کردند و خود را به عراق می‌رساندند و زیارت می‌کردند و از طریق رودخانه برمی‌گشتند! ایشان همیشه موقع شنا، سرشان از آب بالا بود. می‌گفتند لباس‌هایم را روی سرم می‌گذاشتم و شط‌‌ العرب را شنا می‌کردم و می‌رفتم آن طرف در ساحل لباس‌هایم را می‌پوشیدم و می‌رفتم زیارت و بعد برمی‌گشتم و به همین ترتیب تا ساحل ایران شنا می‌کردم. [اینجا]
عرض اروند رود بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ متر و عمق آن بین نه تا پانزده متر است [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۴:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی  

خط بهلول

مقام معظم رهبری می‌فرمودند به مرحوم بهلول گفتم: «یادتان هست یک بار در طرقبه از مسجدی بیرون می‌آمدیم؛ خواستم دست‌تان را بگیرم و شما گفتید خودم می‌توانم راه بروم؛ من زیر نور ماه خط می‌نویسم؟» مرحوم بهلول خندید و گفت : «حالا دیگر زیر نور خورشید هم نمی‌توانم خط بنویسم! [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۴:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی  

اطلاعات پزشکی بهلول

گمان می‌کنم چون ایشان نزدیک به ۳۰ سال در زندان افغانستان بودند و هیچ‌گونه امکاناتی در دسترس‌شان نبود، یاد گرفته بودند با تغذیه سالم، داروهای گیاهی و ورزش، خود را سالم نگه دارند. گاهی بعضی از بیماران سرطانی نزد ایشان می‌آمدند و ایشان دستور تغذیه‌ای خاصی به آنها می‌دادند. بعد از مدتی برای تشکر می‌آمدند و می‌گفتند دستورات شما را اجرا کردیم و حالمان خیلی بهتر است. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۴:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی  

طی الارض بهلول

خودشان که هرگز زیر بار این حرف نرفتند. خیلی وقت‌ها که بیدار می‌شدم، می‌دیدم نیستند و متوجه می‌شدم بیرون رفته‌اند. بالاخره یک شب در اتاق را قفل کردم و کلیدش را هم روی تلویزیون گذاشتم و به فرزندانم سفارش کردم در اتاق را باز نکنند و اگر ایشان هم کلید خواستند ندهند، چون باید رأس ساعت ۴ صبح دارویشان را می‌دادم. خودم هم سعی کردم نخوابم. تا ساعت ۳ صبح بیدار بودم، ولی بعد خوابم برد. ساعت ۵ بیدار شدم، در اتاق را باز کردم و دیدم ایشان در اتاق نیستند. همه جای خانه را گشتیم؛ هیچ خبری از ایشان نبود.
ساعت ۸ صبح شد؛ زنگ در خانه به صدا در آمد؛ در را باز کردیم و پرسیدیم: شما کجا رفته بودید؟ خندیدند و گفتند: هر جا بودم، حالا که آمدم. هر چه اصرار کردیم کجا رفتید و چگونه رفتید، جواب ندادند. از آن موقع مطمئن شدم ایشان طی‌الارض می‌کنند. [اینجا]
طی الارض آیت الله بهجت
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۴:۵ ق.ظ توسط اشرفی  

غذای بهلول

قوت غالب بهلول نان و ماست بود، اما هیچ وقت از ما که این‌طور نبودیم ایراد نمی‌گرفتند. می‌گفتند: من چون می‌دانم بسیاری از چیزهایی که شما می‌خورید برایم ضرر دارد نمی‌خورم، اما اگر برای شما ضرر ندارد بخورید و از بابت این‌که من نمی‌خورم ناراحت و نگران نشوید! [اینجا]
احتیاط در خوراک و پوشاک
رد احسان نجفی قوچانی
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۳:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی  

این ره که تو می‌روی به قبرستان است

مرحوم بهلول به بعضی از درس‌های حوزه اعتراض داشت و می‌فرمود: با این برنامه‌ها انسان به جایی نمی‌رسد. این ره که ما می‌رویم به ترکستان که هیچ، به قبرستان است. [اینجا]
مختصرخوانی
واستعملنی بما تسئلنی غدا عنه
علم لاینع
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ
دلال علم شدن فضیلت نیست
تغییر کتب درسی
شرط احتیاط
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی  

دیدار بهلول با رهبری

همراه بهلول خدمت رهبری رفتیم. آقا فرمودند: شما قبلاً بیشتر به ما سر می‌زدید، حالا کمتر می‌آیید. مرحوم بهلول گفت: آقا! شما متعلّق به ۶۰ میلیون نفر هستید. وقت شما را بگیریم، در واقع وقت ۶۰ میلیون نفر را گرفته‌ایم. آقا چندبار فرمودند: أحسنت! [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی  

ماه آغاز سال

طبق فرمایش علاّمه مجلسى، مشهور ميان عرب‌ها، آن است كه آغاز سالشان «محرّم» است؛ امّا اين كه چرا روايات اهل بيت عليهم السلام با اين سنّت جارىِ عرب‌ها مخالفت كرده و «ماه رمضان» را آغاز سال دانسته‌اند، پس از روشن شدن معناى «آغاز سال» روشن مى‌شود.
پديدۀ آغاز سال، به اعتبارهاى گوناگونى وابسته است. برخى از متون دينى تأكيد دارند كه ماه رمضان، آغاز سال است؛ برخى از آنها شب قدر را آغاز سال دانسته‌اند؛ و برخى نيز عيد فطر را اوّل سال تعيين كرده‌اند. همچنان كه آغاز فروردين، شروع سال طبيعى است، ماه رمضان هم آغاز سال انسانيّت است؛ عيد فطر آغاز سال حلال شدن خوردن و نوشيدن است.
مراقبات ماه رمضان، محمدی ری شهری، صفحه ۱۴، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۴:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی  

آیا رمضان نام خداوند است؟

شمارى از احاديث شيعه و اهل سنّت، صراحت دارند كه «رمضان» از نام‌هاى خداى سبحان است. از اين رو، نهى شده كه آن را بدون افزودنِ واژه «ماه» به‌كار برند. هر كه چنين بگويد، بايد به عنوان كفّارۀ اين سخن، صدقه بدهد و روزه بگيرد. اما این روایات هم سندشان مخدوش است، هم دلالتشان نارساست. در بسيارى از رواياتى كه از پيامبر نقل شده، كلمه «رمضان» بدون واژه «ماه» به كار رفته است.
مراقبات ماه رمضان، محمدی ری شهری، صفحه ۱۰، برداشت آزاد [اینجا]
انتقاد به بگویید ماه رمضان
+نوشته شده در شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی  

ماه مبارک رمضان تمام شد

سی روز روزه گرفتم و سی روز نماز خواندم
نه روزه‌ام روزه بود، نه نمازم نماز
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیَامِنَا إِیَّاه۱
+نوشته شده در شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی  

اتقوا ربکم

اتقوا ربکم دو کلمه است؛ یکی اتقوا یکی ربکم!
اتقوا قهر است؛ بنده را می‌راند. ربَّکم لطف است؛ بنده را می‌خواند.
خداوند می‌خواهد بنده‌اش در خوف و رجاء باشد.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ...
کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
قلنا اهبطو منها جمیعا
هله نومید نباشی که تو را یار براند
+نوشته شده در جمعه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۳:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی  

عتاب موسی (ع)

وقتی موسی (ع) از کوه طور بازگشت، دید قومش گوساله پرست شده‌اند. به برادرش هارون عتاب کرد؛ نه با گناهکاران! چون عتاب کسی را سزد که انسان یقین به دوستی او داشته باشد. با کسی که دوستی برنمی‌تابد، چه عتاب است؟
کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
عتاب علی (ع)
گویند به حشر گفت‌و‌گو خواهد بود
پیرمرد رفتم و امرد برگشتم
العتاب حياة المودّة
+نوشته شده در جمعه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی