ساعتی از شکر او ما مگس میراندیم [
مولوی]
+نوشته شده در شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ ساعت ۷:۰ ق.ظ توسط اشرفی
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (
فجر ۳)
قسم به جفت و طاق
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ ساعت ۸:۴۵ ب.ظ توسط اشرفی
یادآور قطعنامۀ ۵۹۸ از تلویزیون عراق است. در رأس هیئت ایرانی ظاهر میشد. روزی صورتش را بوسیدم. چنان بود که شاید گمان نمیکرد چنین شود.
صعصعة! دیروز رئيس شما بودم؛ امروز گرفتار بسترم؛ فردا اسير قبر...
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲ ساعت ۴:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی
عضو ارشد جنبش مقاومت اسلامی حماس است. در گفتگو با شبکه العالم گفت:
سال ۲۰۰۶ به عنوان "وزیر خارجه دولت اسماعیل هنیه در غزه" با سفر به تهران، از محمود احمدی نژاد درخواست کمک مالی کردم او مرا به سردار قاسم سلیمانی ارجاع داد. سردار فردای آن روز مبلغ ۲۲ میلیون دلار در چمدانهای فرودگاه به ما تحویل داد. البته قرار بود مبلغ بشتری بدهد اما ما ۹نفر بودیم و هر چمدان فقط ۴۰کیلو گنجایش داشت.
چمدانهای شاه
+نوشته شده در شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار
چون حضرت [صادق] وقتی به آن شخص [این دعا را] میفرمودند، محاسن خودشان را گرفتند و محاسن خود حضرت سفید بود و به خدای متعال عرض کردند: حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار. «شِیبه» یعنی ریش سفید، یعنی ریش ما؛ اینهایی هم که ریششان سفید است بگویند «حَرِّم شَیبَتی» ایرادی ندارد. [اینجا]
شماها که ریشتان سفید نیست، یا خانمها که ریش ندارند میتوانند بگویند: حَرِّم وَجهی عَلَى النّار
گرفتنِ چانه و محاسن یک نوع خواهش است. حرکت انگشت سبّابه هم در مقام تضرّع است؛ این کار آنوقتها معمول بوده؛ الان شما حرکت ندادید هم ندادید؛ چون معمول نیست. [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی
مرحوم میرزاجوادآقای ملکی تبریزی شاگرد سلوکی مرحوم ملاحسینقلیخان همدانی بود. فرمودند: وقتی گریه میکنید سرتان را بالا بگیرید. پیکر مرحوم ملاحسینقلیخان همدانی را در حرم امام حسین(ع) به خاک سپردند. پیکر مرحوم میرزاجوادآقا را در قبرستان شیخان قم آرمید. رحمة الله علیهما...
+نوشته شده در جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲ ساعت ۹:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
لكنّه الإبحارُ دون سفينةٍ و شُعورُنا أنّ الوصولَ مَُحالُ
عشق فیلم و رمان نیست که در آن عاشق به معشوق میرسد
عشق بدون کشتی به دریا زدن است ولو عاشق به معشوق نرسد
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۸:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
شاگرد پدرش شیخ جعفر کاشف الغطاء بود. در کربلا از دنیا رفت اما جنازهاش را منتقل کردند نجف؛ کنار قبر پدر! بعدها پنج تن از فرزندانش را کنار خودش دفن کردند.
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۵:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی
دنگتان را مطالبه کنید...
+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲ ساعت ۶:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی
لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ توحید است
سُبْحَانَكَ تسبیح است
إِنِّي كُنْتُ مِنْ الظَّالِمِينَ اعتراف است
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲ ساعت ۷:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
در بارۀ مثنوی از من پرسیدند: آیا خواندم مثنوی را برای همگان توصیه میکنید؟ گفتم: نحیر؛ با اینکه خودم تفسیر نوشتم. مردم در مقابل کتاب سه قسم هستند. یک قسم معلومات بالایی دارند. برای آنها لازم است که بخوانند. اشکالات را میفهمند مطالب حقیقی را هم میفهمند . حیف است که نبینند. من با کمال ادب و احترام حدود صدتا اشتباه به مولوی یادداشت کردم. [
اینجا]
هر کسی را سیرتی بنهادهام
+نوشته شده در شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۸:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
ماجرای نذر عبدالمطلب و ذبح عبدالله از مباحث اختلافی تاریخپژوهان است.
بعضی با استناد به یکتاپرستبودن عبدالمطلب میگویند نذر کشتن فرزندان از آیین بتپرستان است. اما سید جعفر مرتضی عاملی، مؤلف کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، معتقد است ایمان عبدالمطلب سیر تکاملی داشته و او به تدریج موحد شده است. [
اینجا]
ایمان ابوطالب
+نوشته شده در شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی
بهنوشتهٔ جعفریان، شدت فشارِ سیاسیِ وارده بر صادق در سالهای پایانیِ امامتش و خطری که از جانب حکومت، متوجه امام بعدی بود، صادق را واداشت تقیّه پیشه کند؛ یعنی بهوضوح نامی از کاظم بهعنوان امامِ بعدی نبرَد که این خود باعث سردرگمیِ بسیاری در میان جامعهٔ شیعه شد و زمینه را برای بهرهبرداریِ دیگر فرزندان صادق برای معرفی خویش بهعنوان امام بعدی فراهم کرد.
رسول جعفریان، گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، صفحه ۲۳۶، برداشت آزاد [
اینجا]
تقیّه کنید
+نوشته شده در شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۶:۲ ق.ظ توسط اشرفی
فرزند امام علی(ع) و خوله، از قبیلۀ بنیحنفیه بود.
اَنساب الاَشراف، بَلاذُری، جلد ۲، صفحه ۲۰۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲:۹ ق.ظ توسط اشرفی
مرحوم قاضی سربرداشت و گفت: دیگر بس است. کتاب را سرجایش بگذار و باز سر به زیر انداخت. [
اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
مدیر حوزه علمیه مشهد بود. هرروز زیارت میرفت. در رواق دارالعباده نماز میخواند. پیکرش را وسط رواق به خاک سپردند. خدا رحمتش کند. [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۹:۸ ب.ظ توسط اشرفی
انسان اول تنها میماند، بعد خودکشی میکند. یعنی ما در خودکشی دیگران معاونت میکنیم. روزی که حمید زیر فشار بود فریاد میزد خودم را میکشم. یوسف خلبان گفت دارد ما را تهدید میکند. بگذارید بکشد. بچهها کنار رفتند اما حمید سرخورده شد و سرجایش نشست. همه خلبان را تحسین کردیم بدون اینکه بفهمیم با روح حمید چه کردیم. حمید هنوز روان سالمی ندارد. احساس سرشکستگی میکند. کاش خودش را میکشت. نه؛ کاش خلبان میفهمید.
+نوشته شده در یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۸:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
برای آن است که تو از خبر اصلی غافل شوی! عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ!
+نوشته شده در یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۶:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی
امام حسین در روز عاشورا امام سجاد را به سینۀ خود چسباند و این دعا را به او تعلیم داد.
بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، وَ بِحَقِّ طهٰ وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَىٰ حَوائِجِ السَّائِلِينَ، يَا مَنْ يَعْلَمُ ما فِي الضَّمِيرِ، يَا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبِينَ، يَا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومِينَ، يَا راحِمَ الشَّيخِ الْكَبِيرِ، يَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ، يَا مَنْ لَا يَحْتاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بِي كَذا وَكَذا...
یا رازق الطفل الصغیر
+نوشته شده در یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۵ ب.ظ توسط اشرفی
سید عبدالحسین دستغیب، سید محمدحسین حسینی طهرانی، شیخ عباس قوچانی و محمداسماعیل دولابی از شاگردان او بودند. جنازهاش را به قم منتقل کردند و در جوار امامزاده علی بن جعفر الصادق دفن نمودند. تخلصش فانی بود و اشعاری از او باقی است. سیر و سلوک را بدون استاد طی کرد. از شهرت گریزان بود. فرمود اگر تراشیدن ریش حرام نبود ریشم را میتراشیدم تا کسی مرا نشناسد. از وجوهات استفاده نمیکرد. درآمدش از طریق معاملات تأمین میشد. معتقد بود ذکر بدون توجه قساوت قلب میآورد.
+نوشته شده در یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۷:۹ ق.ظ توسط اشرفی
تلاش کردم دستم به ولیّ كاملی برسد؛ اما پیدا نکردم. تنها و بیچاره و مضطر ماندم. سر به بیابان و كوههای اطراف قم گذاشتم، صبحها میرفتم و عصرها برمیگشتم تا اینكه پس از چهل پنجاه روز تضرّع و توسّل وقتی اضطرار و بیچارگیام به اوج رسید و خواب و خوراك را از من گرفت، ناگهان پردهها از جلوی چشمم کنار رفت.
+نوشته شده در یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۶:۶ ق.ظ توسط اشرفی
يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي... غُرِّي غَيْرِي... قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً [
اینجا]
طنز طلاق دنیا
+نوشته شده در شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ساعت ۵:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی
رضاخان با چکمه وارد حرم حضرت معصومه شد و شیخ محمدتقی بافقی را زیر لگد انداخت. مرحوم آیت الله حائری وقتی دید مردم واکنشی ندارد فرمود: "سخن گفتن در این باره مطلقا حرام است". با مردمی که تفاوتی برایشان ندارد چه سخنی؟ خدا نیاورد روزی که علما از مردم ناامید شوند.
مرحوم بافقی را در حرم حضرت معصومه کنار مرحوم حائری به خاک سپردند.
+نوشته شده در شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴ ق.ظ توسط اشرفی
چون صدای جریان خون در شریان مادر را میشناسد.
+نوشته شده در جمعه ۱ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
المُدهِش نوشته ابنجوزى (متوفای ۵۰۸ ق) در علوم قرآن است.
وجه تسمیهاش آن است که خواننده را شگفتزده میکند. [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی