+نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵ ب.ظ توسط اشرفی
ابن زیاد به خالد گفت: اعیان کوفه از وجود قیس بن مسهّر در زندان آگاه شدهاند. خالد گفت: در مقابل، ما هم شایع میکنیم که قیس در دربار ابن زیاد است. ابن زیاد گفت: مردم باور میکنند؟ خالد گفت: باور نمیکنند اما احمق میشوند.
فیلم سینمایی سفیر، برداشت آزاد [
اینجا]
قیس بن مسهّر صیداوی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۹:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۹:۵۴ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۸:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همتتر دیدهای؟ گفت: بلی؛ خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده؛ گفتمش به مهمانی حاتم چرا نروی؟ گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد/منّت حاتم طائی نبرد
گلستان سعدی، برداشت آزاد [
اینجا]
همت سعد تفتازانیاِنَّ اللّهَ يُحِبُّ مَعالِىَ الاُْمورِ وَ اَشْرافَها وَ يَكْرَهُ سَفْسافَها [
سیدالشّهدا]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۶:۸ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی
پهلوانی نزد دلاک رفت تا نقش شیر بر بدنش بکوبد. وقتی خالکوب نیشِ سوزن را بر پوستِ او زد، دردی شدید بر پهلوان غالب شد. پرسید این کدام عضو شیر است؟ خالکوب گفت: دُمِ شیر! پهلوان گفت: دُم نمیخواهد. خالکوب دوباره نیشِ سوزن را بر پوستش خَلاند. پهلوان پرسید: این کدام عضو است؟ گفت: گوش شیر! پهلوان گفت: گوش هم نمیخواهد. خالکوب سوزن را به بدن پهلوان زد. پهلوان گفت: این کدام عضو است؟ گفت: شکم شیر! پهلوان گفت: شکم هم نمیخواهد. خالکوب عصبانی شد، سوزن را به زمین زد و گفت:
شیرِ بی دُم و سر و اِشکم که دید؟/این چنین شیری خدا خود نافرید
ای برادر صبر کن بر دردِ نیش/تا رهی از نیشِ نَفسِ گَبرِ خویش [
مولوی]
تشنیع زدنزخم ديديم و پي مرهم شديم
+نوشته شده در یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی
کو درین شب گاو میپنداردم [
مولوی]
شخصی گاو خود را در طویله بست. شب، شیری به طویله رفت؛ گاو را خورد و در جای گاو نشست. مرد روستایی وارد طویله شد و شیر را به خیال گاو خود نوازش میکرد. شیر با خود گفت:
این چنین گستاخ زان میخاردم/کو درین شب گاو میپنداردم [
مولوی]
چرا موش از شیر نمیترسد؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۲ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۵:۶ ب.ظ توسط اشرفی
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد
[
سعدی]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۵:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی
محمدتقی جعفری پایه چهارم و پنجم دبستان را در مدرسه اعتماد تبریز گذراند. روزی مدیر مدرسه که از دست خط محمدتقی ناراضی بود با ترکۀ آلبالو به کف دست او زد. سالها گذشت و علامه برای سخنرانی در دانشگاه مشهد دعوت شد. مدیر مدرسه با خوشحالی جلو رفت و گفت: استاد! مرا میشناسید!؟ علامه لبخندزنان گفت: چه طور نشناسم؟ یادتان هست با آن تركۀ آلبالوی قرمز رنگ مرا زدید؟ مدیر سر به زیر انداخت. علامه گفت: كاش بیشتر میزدید. این مركب بدن، تازیانه میخواهد تا روح را به حركت درآورد.
علامه جعفری، محمد ناصری، صفحات ۱۵ و ۵۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی
علمای عصر ما به استاد فقیه سبزواری که مردی عاقل و دانشور و فعال و مهربان به خلق بود آنقدر حسد بردند و اذیت کردند که وصیت کرد شبانه دفنم کنید تا این مردم در تشییع جنازهام حاضر نشوند.
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه، صفحه ۱۰۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۶:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی
قال علی(ع): الحمق داء لایداوی [
اینجا]
وصف حمق، احمق است و معمّای یا احمق الناس، مرکب از منادای مرخّم و فعل امر است.
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه، صفحه ۳۷، برداشت آزاد
قلب احمق پشت زبان اوست
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
خوردن گوشت زياد قساوت مىآورد. اثر وضعى دارد. گوشت هر حيوانى هم كه زياد خورده شود، صفات همان حيوان در انسان ظاهر مىشود. اگر كسى زياد گوشت گوسفند بخورد، شعورش كم مىشود. لطافت و روحانيّت و عاطفه انسانيّت او کم میشود. مرغ زياد هم انسان را گيج مىكند و فهم او را كم مىکند؛ مانند خود مرغ كه فقط دانه را مىبيند.
عبدالحسين دستغيب، ايمان، صفحه ۲۲۸، برداشت آزاد
سعادت و شقاوت ارثی استکراهت خوردن گوشت حیوانات
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی
از تیر آه مظلوم ظالم امان نیابد/پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را [
صائب]
وقتی که شما تیر را رها میکنید، اول صدا میدهد بعد به نشانه میخورد. یک سیلی که به کسی زدی آن سیلی به شما خورده؛ منتها در این عالمِ طبیعت، حوادث در کنار یکدیگر نمیآید؛ بلکه یکی پس از دیگری میآید. امام حسین(ع) فرمود: فأمهلهم الله؛
یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند/یک کف خاک در این میکده ضایع نشود [
صائب]
این جهان کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا [
مولوی]
كُلُّ نَفسِِ بِما كَسَبتْ رَهينَةٌ (
مدثر ۳۸)
یکی از آقایان میگفت گنجشکی بالای دیوار منزل ما آشیانه داشت... [
اینجا]
مکافات ابوجهلبرو بالاهر دست که دادند از آن دست گرفتند
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی
به سخن بعضی از بیخبران گوش ندهید که میگویند: خواندن کتب مفصّله باعث اضاعۀ وقت و تضییع عمر است. آیا چنین شخصی بر سفرۀ غذا به اختصار قناعت میکند؟ اگر او را حضرت امیر(ع) دعوت کند یا معاویه؛ بر سر کدام سفره مینشیند؟ اگر انصاف بدهد، ریا نکند و دروغ نگوید، خواهد گفت: یا علی! به امامت تو قائلم ولی به سفرۀ معاویه معتقدم! پس تو که در خوردن غذای جسمانی به مفصّل راغبی، در چشیدن غذای روحانی هم به مفصّل راغب باش و از مختصر راهب!
حجت هاشمی خراسانی، فرائد حجتیه، شرح فوائد صمدیه، صفحه ۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۶:۱۵ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۳۲ ق.ظ توسط اشرفی
بعضی از اذکار و تعقیباتی که خود در شبانه روز انجام میدهم، آن مقدار که اجازه دارم و برای سالک مفید و برای زاهد لازم است، به رشتۀ تحریر درمیآورم گرچه عمل به این مقدار از عهدۀ همه برنمیآید.
چنین عمل، عمل رهروان چالاک است/تو نازنین جهانی کجا توانی کرد [
مولوی]
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۴، برداشت آزاد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۸:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
چون ما، مردِ کار و درد در این زمان بسیار اندک است. جز یکی نادرة الاعصار و جوهرة الامصار، حکیم الهی و مرد غیرمتناهی آقای حسنزاده آملی است که او را من میشناسم و مرا او میشناسد و هر دو مجهول القدر و از نوادر آخرالزمان!
مرد هشیار در این عصر کم است/ور یکی هست بدین متهم است [
سنایی غزنوی]
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۶۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی
محیالدّین عربی، متوفای ۶۳۸ هجری قمری در دمشق مدفون است. بعضی او را اوحدالموحّدین و برخی او را اکفرالکافرین نامیدهاند. ما میگوییم اگر عمداْ خلاف قرآن و اهلبیت سخن گفته است از او بیزاریم و اگر سهواْ خطایی کرده نمیشود او را لعن کرد. مؤلف به زیارت او فراوان رفتهام اما بعضی از خریّت ما را مذمت میکنند.
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
محی الدین عربی در بیان مرتضی مطهریمحی الدین عربی در بیان امام خمینیسخن غزّالی در لعن بر یزید
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۴ ب.ظ توسط اشرفی
رسول خدا روز دوشنبه، ۲۸ صفر در حالی که مسموم شده بود از دنیا رفت.
و قبض بالمدينة مسموما
شیخ مفید، المقنعه، صفحه ۴۵۶، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
نیمۀ رجب، یک تومان پول تهیه کردم، تنها آمدم کربلا! در آن دو سه فرسخ آخری، زمین و آسمان گرم بود؛ من هم همیشه پا را در راه رفتن برهنه میکردم، چون با کفش نمیشد راه رفت.
نجفی قوچانی، سیاحت شرق، صفحه ۲۳۳، برداشت آزاد [
اینجا] [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۸ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
من معتقدم در همهی کارها، اگر انسان سیاسی نباشد، درست نمیتواند حقایق را بفهمد. مثل این است که شما گلی را میبَرید پیش کسی که شامّه ندارد. همه چیز را از این گل میفهمد، اما یک چیز را نمیفهمد. ما سرِ یک قضیهای با آقایی که مرد محترمی هم بود، بحث میکردیم. او تعجّب میکرد که من چرا این حرفها را میزنم؛ من هم تعجّب میکردم که او چرا نمیفهمد!
آیت الله خامنهای، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۲:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی
متوکل مرد خبیث و ناپاکی بود. فرزندش منتصر شنید که حضرت فاطمه(س) را دشنام میدهد. از بزرگی پرسید: مجازاتش چیست؟ پاسخ داد: قتلش واجب است ولی هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه میشود. منتصر گفت: باکی ندارم. پدرش را کشت و هفت ماه بعد کشته شد.
عدل الهی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۰۴، برداشت آزاد [
اینجا]
زیارت سرمغنیۀ متوکلدفاع ابن سکیت از خاندان علی(ع)
+نوشته شده در دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۷ ق.ظ توسط اشرفی
ارسطو را برای شاگردی خدمت افلاطون بردند، افلاطون قبول نکرد که او پست فطرت[!] است. به اصرار کسان و شاگردان قبول کرد و ارسطو به جُربُزۀ ذاتی تکمیل شد. تا آن زمان حکما کتاب را تصنیف نمیکردند بلکه به طور رمز و معما مطالب را از سینه به سینه انتقال میدادند. ارسطو در محضر درس اظهار داشت خوب است که قواعد حکمت را مشروحاً تدوین کنیم تا عموم از آن بهره ببرند. افلاطون شنید و گفت: روز اول که من ارسطو را به شاگردی قبول نکردم سرّش این بود که میخواهد جواهراتی که سالها از دست نااهلان مصون مانده بود تدوین شود تا وسیلۀ ترقی دنیوی آنان قرار گیرد.
نجفی قوچانی، سیاحت شرق، صفحه ۱۳۳، برداشت آزاد [
اینجا] [
اینجا]
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد استفی حالة الطفولیهزمام سخن مولویغیرت الهیاهمیّت علم منطقبخل بورزید
+نوشته شده در شنبه ۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۲۰ ق.ظ توسط اشرفی
بهمنیار بارها به بوعلی گفته بود: چرا خود را پیامبر خدا معرّفی نمیکنید؟ امّا جوابی از او نمیشنید تا اینکه در یکی از شب های سرد زمستان بوعلی و بهمنیار زیر کرسی خوابیده بودند، نزدیک سحر بود. بوعلی از خواب بیدار شد، بهمنیار را صدا زد و گفت تشنهام؛ قدری آب برایم بیاور؛ بهمنیار که حاضر نبود از بستر گرم بیرون بیاید گفت: استاد! هوای بیرون خیلی سرد است، آب هم حتماً یخ بسته است، سینۀ شما هم گرم است، آب سرد برای شما خوب نیست. بوعلی گفت: استادِ تو در طب، منم! میگویم، آب بیاور! اما بهمنیار همچنان عذر میآورد. ناگهان صدای اذان بلند شد. بوعلی گفت: بهمنیار! در این همه سال، نتوانستم محبّتی در دلت بیفکنم که برخیزی و ظرفی آب برایم بیاوری امّا نفوذ آن پیامبر الهی در دل این مرد مسلمان را ببین که بعد از چهارصد سال سرمای شدید را تحمّل میکند و اذان میگوید.
مرتضی مطهری، سیری در سیرۀ نبوی، صفحه ۱۹۴، برداشت آزاد [
اینجا]
آن یکی میگفت من پیغمبرمدر دل و جان خانه کردی عاقبتابن سینا و بهمنیار
+نوشته شده در جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
ما بچّههایمان را دوست داریم؛ آیا امام حسین(ع) بچّههای خود را دوست نداشت؟ مسلماً او بیشتر دوست داشت. ابراهیم خلیل هم اسماعیلش را بیشتر از ما دوست داشت. به این دلیل که از ما انسانتر بودند و این عواطف، عواطف انسانی است. اما در عین حال خدا را از همه بیشتر دوست داشتند.
مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد ۲، صفحه ۵۸، برداشت آزاد [
اینجا]
وفات فرزند صاحب جواهر
+نوشته شده در سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
پسر بیست سالۀ صاحب جواهر فوت شد؛ به پدر خبر دادند، آمد پای جنازۀ پسر نشست، دو ورق جواهر نوشت و گفت: این هم برای تو! بعد آهی کشید؛ پرسیدند: چرا آه کشیدی؟ گفت: این بچه در زمان فقر و تنگدستی من زندگی کرد. [
اینجا]
دوست داشتن فرزند
+نوشته شده در سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۳۳ ق.ظ توسط اشرفی