آری ای زینب! مگو که در آن جا بر شما چه گذشت، مگو که دشمنانتان چه کردند، دوستانتان چه کردند. ای پیامبر انقلاب حسین! ما میدانیم، ما همه را شنیدهایم، تو پیام کربلا را به درستی گزاردهای. اما بگو ای خواهر! بگو ما چه کنیم؟ لحظهای بنگر که ما چه میکشیم. دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو بگوییم. این تو هستی که باید بر ما بگریی!
دکتر علی شریعتی، پیروان علی و رنجهایش، صفحه 16، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
جلال آل احمد، پسر عموی آیتالله طالقانی بود. در سالهای آخر دبیرستان با کلام کسروی آشنا شد. دانشجوی رشتهٔ ادبیات فارسی بود که به حزب توده پیوست و سه سال بعد در انشعابی جنجالی از آن کناره گرفت. در اتوبوس با سیمین دانشور آشنا شد و با وی ازدواج کرد. پدر آلاحمد با ﺍین ازدواج مخالف بود، در روز عقد به قم رفت و سالها به خانۀ آنها پا نگذاشت. برادرش شمس آل احمد قویاً معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده است ولی همسرش سیمین دانشور برملا میکند که علت مرگ جلال زیادهروی در مصرف مشروبات الکلی و سیگار اشنو بوده است. [
اینجا]
بيماری روشنفکری در ایرانويژگىهاى روشنفكرى از زبان آل احمدهر آدمی سنگی است بر گور پدر خویش
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، کتابخانهای تأسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخههای خطی، نخستین کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار میرود. [
تصویر]
او هیچگاه برای سفر حج، مستطیع نشد. [
اینجا]
به فرزند ارشد وصیت کرد مرا از دعا در مشاهد مشرّفه پیشوایان گرام و مشاهد اولاد آنان و نیز در حج و عمره فراموش نکند. [
سطر ۲۷]
همچنین وصیت کرد بدنم در همین مکان کتابخانه دفن شود، حتی اگر در بیرون شهر قم اجل من فرا رسد. [
صفحه ۲۵]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۳ ب.ظ توسط اشرفی
باعث تسریع حرکات تنفسی، گردش خون، رفع خوابآلودگی، احساس تجدید نیرو، گوارش غذا و تعریق میشود. درمان خستگی، ضعف عصبی، میگرن، بیماریهای قلبی و آسم است. مانع پوسیدگی دندان میشود و حمله قلبی را کاهش میدهد. دلیل این که دم کردهٔ چای در دوران گذشته در نجات زندگی افراد موثر بوده این است که آب جوش باکتریهای بیماریزا را از بین میبرد.
مضرات چای
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی
بسیاری از جویندگان علم با اینکه بسیار تلاش میکنند، بهرهای از دانش نمیبرند چون راه را اشتباه رفتهاند. و كل من اخطا الطريق ضل؛ هر کس اشتباه برود گم میشود.
جامع المقدمات، آداب المتعلمین، برداشت آزاد
کس ندیدم که گم شد از ره راست
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
آیت الله بروجردی سال ۱۳۴۰ در سن ۸۶ سالگی درگذشت. پیکرش را در مسجد اعظم قم به خاک سپردند. نسبش به حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی میرسد. پس از آیت الله بروجردی آیت الله سید محسن حکیم مطرح شد. پس از ایشان خانواده اش مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را بنیان نهادند. فرزندش سید محمدباقر حکیم پس از سقوط صدام به عراق بازگشت. سه ماه بعد، پس از نماز جمعه در حرم علی(ع) همراه ۱۲۵نمازگزار دیگر ترور شد. برادرش سید عبدالعزیز حکیم رهبری مجلس اعلا را به عهده گرفت و بر اثر بیماری سرطان در تهران درگذشت. پس از او فرزندش سید عمار عهده دار مجلس شد. آیت الله سید محسن حکیم ۱۵ فرزند داشت که ۷ تن از آنان به دست صدام کشته شدند. [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
آیت الله سید علی سیستانی به علت ناامنی عراق در مدت ۱۵سال فقط دو بار از منزل خارج شد. یک بار برای درمان بیماری به لندن، یک بار هم برای عرض تسلیت ارتحال آیت الله سید محمد علی حکیم به منزل فرزندش آیت الله سید محمد سعید حکیم! [
اینجا]
در آی تا صانع بینییکی صورتی دید صاحب جمال
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
به حکم تورات شنبه روز تعطیلی یهود بود. بعضی از یهود حوضچه هایی کنار ساحل درست می کردند. و ماهیانی که روز شنبه در این حوضچه ها گرفتار می شدند را در روز یکشنبه مزورانه صید می کردند تا از حکم خدا تخلف نکرده باشند. فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۵۰ ب.ظ توسط اشرفی
ابن عباس رد میشد شنید به علی(ع) ناسزا گفتند. پرسید کی به خدا بد گفت؟ گفتند ما نبودیم. پرسید کی به پیغمبر بد گفت؟ گفتند ما نبودیم. پرسید کی به علی بد گفت؟ یکی گفت من! ابن عباس گفت: شنیدم پیامبر خدا فرمود: هر کس به علی ناسزا بگوید به من گفته و هر کس به من بگوید به خدا گفته است. بعد که رفتند عصاکش به ابن عباس گفت: نگاهت میکردند مثل بز که به کارد نگاه میکند. ابن عباس گفت:
احیاهم عار علی امواتهم/و المیّتون فضیحة للغابر
زندگان آنها ننگ مردگان و مردگان آنها موجب رسوائی باز ماندگانند. [
اینجا]
الغدير، علامه امینی، جلد ۲، صفحه ۲۹۹، برداشت آزاد [
اینجا]
مروج الذهب، ترجمه، جلد ۱، صفحه ۷۸۳، برداشت آزاد [اینجا]
کمیت و دِعبِل خُزاعیدفاع ابن سکیت از خاندان علی(ع)دفاع از علی و فاطمه آسان نبودایمان ابوطالبموریانه نباشیم
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
مغز افراد عاشقی را که به تصویر محبوب خود نگاه میکردند توسط اسکنهای ام آر آی مورد مطالعه قرار دادند. میزان درد آنها بین ۳۶ تا ۴۴ درصد بود. فقط ۱۳درصد اظهار ناراحتی شدید کردند.
قرآن: قطّعنَ أیدیَهنّ
امام باقر(ع): لم یجدوا ألَمَ مَسِّ الْحدید
گفتم به تکلّف دو سه روزی بنشینمشاهدۀ معشوق
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی
گروهی از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطه هستند که بر طرد مطلق تجدد تاکید میکرد. شناسنامه ندارند، آب لوله کشی، برق، گاز، تلفن، رادیو و تلویزیون ندارند. عروسی و عزا و جشن تولد و سالگرد ازدواج ندارند. ساعت مچی و دیواری ندارند. سیمان و آهن در معماری خانههایشان به کار نرفته است. از مردم فاصله میگیرند و کمتر کسی را به خانه خود راه میدهند. فرزندان آنان به مکتب خانه می روند و بعد از رسیدن به سن تکلیف مختارند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند. از طریق فروش زمینهای پدریشان در تبریز روزگار می گذرانند.
نه مشهد را دیدهام نه زشک رامهاجرت شیخ محمد عبده
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی
اگر كسی به هيچ شكلی در هيچ جماعتی شركت نکند حرام است و حكومت اسلامی حق دارد او را مجبور به شركت در جماعت كند. حتی پيامبر اسلام خواست خانۀ كسانی را كه از جماعت اعراض داشتند خراب كند فرمود: شركت نكردن به طور مطلق در جماعت مسلمين نوعی نفاق است.
آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، جلد ۷، صفحه ۸۸،برداشت آزاد [
اینجا]
عقاب ترک جماعت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی
بوتۀ چای، آفتی جز انسان ندارد؛ مزارع اين گياه نياز به سمپاشی ندارند؛ چون هیچگونه چرنده، پرنده و حشرهای به آن نزديک نمیشود. اگر در بين علوفۀ چهارپايان کمی برگ چای باشد حيوان، به محض جويدن، آنها را از دهانش بيرون می ريزد. در بسياری از مناطق کشاورزی برای آنکه حيوانات به مزارع نزديک نشوند اطراف آن را بوتۀ چای میکارند. معتادان سيگاریاند و سیگاریها چایخور! اولين وارد کنندۀ تخم اين گياه به ايران در اوايل دورۀ قاجار انگليسیها بودند. عکس العمل علماء و حکما در برابر اين حرکت پليد استعماري شديد بود. در يکی از نامهها به دربار قاجار آمده است: «چرا میخواهيد گياهی را در ايران رواج دهيد که حتی الاغ از نزديک شدن به مزارع آن خودداری میکنند؟ [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
محمد پسر عبدالله محض است. از قضا خالی هم روی شانه دارد. در روايات است که امام زمان همنام پیغمبر است و خالی هم در پشت دارد، اولاد امام حسن خیال کردند و معتقد شدند كه مهدی امت، همين محمد است. ابوالفرج نقل میکند عبدالله محض برخاست خطبه خواند و مردم را دعوت کرد که بیایید با یکی از افراد خودمان بیعت کنیم. اینجا بود که منصور گفت: نه به عنوان مهدی امت، به عقیده من هم آن کسی که زمینه بهتر دارد همین جوان است. راست میگوید بیائید با او بیعت کنید. همه بیعت کردند. بعد هم از امام صادق دعوت کردند وقتی حضرت آمد فرمود: این کار را نکنید این مهدی نیست. ولی حاضر شد در قیام آنها شرکت کند.
سیری در سیرۀ ائمه اطهار، مرتضی مطهری، صفحه ۱۳۳، برداشت آزاد [
اینجا]
عبدالله محض فرزند حسن مثنی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی
ابوالفرج يك مورّخ اموی سنی است. به او «اصفهانی» میگويند چون ساكن اصفهان بوده ولی با اين كه اموی است يك مورخ سنی بی طرف است. شيخ مفيد در كتاب «ارشاد» از همين ابوالفرج نقل میكند نه از روايات اهل تشيّع!
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه ۱۳۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
مسعودی در مروج الذهب مینويسد: بعد از آن كه ابراهيم امام كشته شد و جريان در اختيار سفاح و ديگران قرار گرفت، ابوسلمه پشيمان شد و فكر كرد كه خلافت را از آل عباس به آل ابوطالب برگرداند. نامهای در دو نسخه نوشت و محرمانه فرستاد مدينه، يكی را برای امام صادق(ع) و ديگری را برای عبدالله محض. در نامه هم نوشت اختيار خراسان و کوفه به دست من است. اگر موافقت كنيد، اوضاع را به نفع شما برگردانم. هنگام شب بود فرستاده، ابتدا نامه را به حضرت صادق داد و گفت: اين نامه را از طرف شيعه شما ابوسلمه آوردهام. حضرت فرمود: ابوسلمه شيعه من نيست. بعد فرمود چراغ بياوريد. چراغ آوردند. نامه را نخواند، در حضور او جلوی چراغ گرفت و سوزاند، فرمود: به رفيقت بگو جوابت اين است. فرستادۀ ابوسلمه از آنجا برخاست و رفت نزد عبدالله محض، نامه را به او داد و او بسيار خوشحال شد. صبح زود سوار بر الاغش شد و رفت به خانه حضرت صادق جریان را گفت. امام صادق به او گفت: كِی اهل خراسان شيعه تو شدهاند كه میگويی شيعيان ما نوشتهاند؟ آيا ابومسلم را تو فرستادی به خراسان؟! اصلا تو يك نفر از اينها را میشناسی؟! عبدالله ناراحت شد. به حضرت گفت: اينها میخواهند پسرم محمد را به خلافت برگزينند و او مهدی امت است. فرمود: محمد تو مهدی امت نیست و اگر قيام كند قطعاً كشته خواهد شد. عبدالله بيشتر ناراحت شد جسارت کرد و گفت: تو روی حسادت اين حرفها را میزنی. ناراحت شد و رفت. هنوز فرستادۀ ابوسلمه از مدينه به كوفه نرسيده بود كه ابوسلمه را کشتند. بنابر اين جوابی كه عبدالله محض به اين نامه نوشت اصلا به دست ابوسلمه نرسيد.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه ۱۲۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
مسعودی يك مورخ سنی مذهب است. چون ما ملاك تشيع و تسنن را اين میدانیم كه در مسئله خلافت، ابوبكر و غيره غاصب هستند، در حالی كه او احترام فوق العادهای برای خلفا قائل است. در عين حال به ائمه هم خيلی احترام میگذارد. به هر حال مسعودی از مورخين درجه اول اسلام است. كتاب «اثبات الوصية» را به او نسبت میدهند.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، پاورقی صفحه ۱۲۸، برداشت آزاد [
اینجا]
آثار مسعودی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
يكی از كارهای زشت ابومسلم همين بود كه با ابوسلمه حسادت و رقابت کرد. بنی عباس ابوسلمه را که برایشان عزیزتر بود برای تبلیغ به کوفه و ابومسلم را به خراسان فرستادند. ابومسلم به ابوسلمه حسادت کرد. از همان خراسان مشغول تحريك شد. نامههايی به ابوالعباس سفاح نوشت، كه این مردِ خطرناك مايل است خلافت را از آل عباس به آل ابی طالب برگرداند. سفاح گفت: برای من چنين چيزی ثابت نشده و اگر هم باشد اين يك خيالی است كه برايش پيدا شده. ابومسلم به فكر افتاد خودش ابوسلمه را ازميان بردارد. ابوسلمه خيلی از شبها نزد سفاح میرفت و با يكديگر صحبت میكردند و آخرهای شب برمیگشت. ابومسلم عده ای را مأمور كرد، رفتند شبانه ابوسلمه را كشتند و چون اطرافيان سفاح، همراهِ قاتل يا قاتلان بودند خون ابوسلمه از بین رفت.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه ۱۲۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
ابومسلم را بنی عباس به خراسان فرستادند نه اين خودش قیام کرد. اصل و نسبش هم هيچ معلوم نيست. معلوم نشده ايرانی است يا عرب؟ و اگر ايرانی است، اصفهانی است يا خراسانی؟ او غلامی جوان بود بيست و چند ساله كه ابراهيم امام او را به خراسان فرستاد. البته ابومسلم سردار خيلی لايقی است به مفهوم سياسی، ولی فوق العاده آدم بدی بوده، اساساً بويی از انسانيت نبرده است. ابومسلم نظير حجاج بن يوسف است. اگر عرب به حجاج بن يوسف افتخار كند، ما هم حق داريم به ابومسلم افتخار كنيم. حجاج هم خيلی مرد با هوشی بوده خيلی مرد با استعدادی بوده خيلی سردار لايقی بوده و خيلی به درد عبدالملك میخورده اما خيلی هم آدم ضد انسانی بوده و از انسانيت بويی نبرده است. می گويند در مدت حكومتش صد و بيست هزار نفر آدم كشته، و ابومسلم را می گويند ششصد هزار نفر آدم كشته. اين حرفها هم سرش نمی شد کسی را که می کشد ايرانی است يا عرب؟ كه بگوئيم تعصب ملی در او بوده است./سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه122 برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی
دکتر ابراهیم یزدی میگوید: بازاریانی که در پاریس بودند جمعا ۴۰۰ هزار تومان پول دادند و یک هواپیمای ایرفرانس دربست کرایه شد. به دلیل خطراتی که هواپیما را تهدید میکرد چند پیشبینی کرده بودیم. اول اینکه هواپیمای ایرفرانس از نظر روابط بین المللی مصونیتش بیشتر از هواپیمای ایرانی است. دوم صحبت شد به اندازه کافی بنزین بزنند که اگر در تهران نگذاشتند به زمین بنشیند بتواند به پاریس برگردد. سوم اینکه بیش از ۱۲۰ خبرنگار را سوار کردیم برای اینکه هیچ کس حاضر نبود هواپیمایی را که ۱۲۰ خبرنگار بینالمللی در آن حضور دارد بزند. [
اینجا]
استعفای ابراهیم یزدیاز فرودگاه تا بهشت زهرا
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
بنی عباس سه برادرند. به نام های ابراهيم امام، ابوالعباس سفاح و ابوجعفر منصور. اين سه برادر از نژاد عباس بن عبدالمطلب، عموی پيغمبرند. اين ها در اواخر عهد بنی اميه يك تشكيلات محرمانهای به وجود آوردند. خودشان در حجاز و عراق و شام مخفی بودند و اين تشكيلات را رهبری میكردند و نمايندگان آنها در اطراف و بيش از همه در خراسان مردم را عليه دستگاه اموی دعوت می كردند. ما نمی بينيم امام صادق در اين دعوت ها دخالتی كرده باشد ولی بنی العباس فوق العاده دخالت كردند و آنها واقعاً از جان خودشان گذشته بودند. مكرر هم میگفتند یا بايد كشته شويم و يا خلافت را از اموی ها بگيريم.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه ۱۱۹، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
زيد پسر امام زين العابدين در حدود كوفه قيام كرد. مردم كوفه با او پيمان بستند و شکستند. و اين مرد در نزديكی كوفه كشته شد. با آنكه دوستانش شبانه نهر آبی را قطع كردند و در بستر آن قبری كندند و بدن او را دفن كردند و دو مرتبه نهر را در مسيرش جاری كردند كه كسی نفهمد قبر او كجاست، ولی همان حفّار گزارش داد و بعد از چند روز آمدند بدنش را بيرون آوردند و به دار آويختند.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، صفحه ۱۱۸ برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
امام حسن(ع) پسری به نام حسن دارد که به او «حسن مثنّی» میگويند. در كربلا مجروح شد. با فاطمه بنت الحسين دختر حضرت سيدالشهداء ازدواج كرد. فاطمه همان كسی است كه در مجلس يزيد يك كسی به يزيد گفت اين دختر را به من ببخش و يزيد سكوت كرد، بار دوم گفت و حضرت زينب به او عتاب کرد، يزيد هم بدش آمد و به او فحش داد. اين دو فرزندی به نام عبدالله داشتند که به او «عبدالله محض» میگفتند. يعنی خالص از اولاد پيغمبر است. چون از طرف مادر نوه امام حسين و از طرف پدر نوه امام حسن است.
سیرۀ ائمه، مرتضی مطهری، پاورقی صفحه ۱۲۵، برداشت آزاد
نسب آیت الله العظمی بروجردی به حسن مثنی می رسد.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
فرمود: اَصلُ المَرءِ لبّهُ؛ انسان مرکّب از دو حقیقت همسان به نام جسم و روح نیست. بلکه یک حقیقت دارد که اصلش را روح و فرعش را بدن میسازد. ممکن نیست بدن همتای روح باشد تا در تصمیمگیریهای انسان، همانند روح نقشی داشته باشد. فرمود: اگر روح تصمیم گرفت، بدن اظهار ضعف نمیکند. اگر بدن اظهار ضعف کرد، محصول ضعف ارادۀ روح است. اگر ارادۀ یک ملّتی مستحکم شد، هرگز بدن آن ملّت اظهار وَهن نمیکند. علی(ع) فرمود: من درِ خیبر را با نیروی بدن نکندم، با قدرت اراده کندم.
آیت الله جوادی آملی، برداشت آزاد [
اینجا]
ترکیب افراد جامعه حقیقی است یا اعتباری؟روح کوچک و روح بزرگ
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
حضرتش که به صادق ملقّب شد انسانها را به فراگیری صدق دعوت میکند و میگوید: «تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَدیث» قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را بیاموزید.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۵ ب.ظ توسط اشرفی
رئیس مذهب شیعه در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ هجری در مدینه به دنیا آمد. پدرش امام باقر(ع) و مادرش ام فروه است کنیهاش ابوعبدالله و لقبش صادق است. در سن ۱۲ سالگی جد بزرگورش امام سجاد(ع) و ۳۱ سالگی پدر بزرگوارش امام باقر(ع) رحلت کرد. فقه شیعه عمدتاً بر روایات بهجای مانده از او مبتنی است. به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری مینامند. در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه توسط منصور دوانیقی مسموم شد. بیشترین سال عمر را در میان ۱۲ امام شیعیان داشت. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه است. امامت ۳۴ سالۀ امام مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی امیه که هر یک به شیوه ای موجب نارضایتی امام بودند. بیش از ۴۰۰۰ شاگرد علمی تربیت کرد که یکی از آنان جابربن حیان بود.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی انسان به مرحله ای از افق فكری و احساسات روحی می رسد تنها میماند. پيغمبر اكرم در ميان قوم خودش تنها بود. بعد از سی سالگی با این که با خديجه زندگی می کند علی بن ابیطالب را که کودکی دو ساله است از پدرش می گيرد و به خانه می آورد. خود علی(ع) می گوید من بچه بودم پيغمبر وقتی به صحرا میرفت مرا روی دوش خود می گذاشت. یعنی در ميان همۀ مردم مكه غیر از این کودک کسی لیاقت هم افقی حضرت را نداشت. این کودک دوازده ساله می شود و پیامبر با بعثت و مصاحبت با وحی الهی تقريبا از تنهایی بیرون می آید. در بيست و پنج سالگی خديجه از او خواستگاری می كند. حالا هم كه همسر يك زن بازرگان شده است، دنبال كار بازرگانی نمی رود. تازه دورۀ انزوا، خلوت و عبادتش شروع می شود. حركت میكند تنها در كوه های اطراف مكه راه میرود، تفكر و تدبر میكند. ماه رمضان كه میشود در کوه «حرا» خلوت میکند. اصلا به كلی مكه را رها میكند از خديجه هم دوری میکند. آب و نانی با خودش برمیدارد و میرود به كوه حرا و خديجه هر چند روز يك بار مقداری آب و نان برايش می فرستد. تمام اين ماه را به تنهايی در خلوت می گذراند. گاهی و شاید همیشه فقط علی(ع) با او بود. میفرمايد: زمان نزول وحی من آنجا بودم.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۴، برداشت آزاد
علمای قزوین
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
گاهی خود خواب برای انسان روشن نيست. گاهی خواب روشن است ولی تعبيرش صادق نيست. اما گاهی هم خواب و هم تعبیر آن در نهايت روشنی است. پیامبر میفرمایند: خوابهايی میديدم كه یأْتی مِثْلُ فَلَقِ الصُّبْحِ مثل صبح صادق روشن بود. دیدن رؤيا جزء اولين مراحلی است كه پيغمبر اكرم برای الهام و وحی الهی در دوران قبل از رسالت طی میكرد.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۲، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
فرمود من هفت ساله بودم عبدالله بن جدعان كه يكی از اشراف مكه بود عمارتی میساخت. بچههای مكه به عنوان كار ذوقی و كمك دادن به او می رفتند سنگ حمل میكردند. دامنشان را بالا میزدند تا سنگها را در دامنشان بریزند و چون شلوار نداشتند كشف عورت میشد. من يك دفعه تا رفتم سنگ را در دامنم گذاشتم، احساس كردم دستی آمد دامنم را زد و از دستم انداخت فهمیدم من نبايد اين كار را بكنم. فرمود گاهی سلامی را میشنیدم اما كسی را نمیديدم فكر میكردم شايد اين سنگ يا درخت است كه دارد به من سلام میدهد بعد فهميدم فرشته الهی بوده است.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۱، برداشت آزاد
فرشتگان چگونه موکل پیامبر بودند؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
اوّل این که مثل اكثر مردم آن منطقه امّی بود يعنی مكتب نرفته و درس نخوانده بود. دوم این که در همه آن چهل سال قبل از بعثت در آن محيط كه فقط محيط بت پرستی بود هرگز بتی را سجده نكرد. اگر يك بار كوچكترين تواضعی در مقابل بتی كرده بود در دورهای كه با بتها مبارزه میكرد به او میگفتند تو خودت بودی كه يك روز آمدی اينجا مقابل لات و هبل تواضع كردی. سوم این که مكه شهر لهو و لعب بود ولی پیامبر به اين امور آلوده نشد. خودش فرمود من در كارهای اينها شركت نمیكردم. گاهی هم احساس میكردم كه گويی يك نيروی غيبی مرا تأييد میكند.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۹، برداشت آزاد
الگوی همسرداری حضرت زهرا
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
رسول اكرم قبل از رسالت فقط دو مسافرت به خارج عربستان كرد كه هر دو به سوريه بود. يك سفر در ۱۲ سالگی همراه عمويش ابوطالب و سفر ديگر در ۲۵ سالگی به عنوان عامل تجارت.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۸، برداشت آزاد
سفر پیامبر در پنج سالگی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی
عبدالمطلب بعد از مرگ فرزندش عبدالله و عروسش آمنه تمام زندگيش شده بود رسول اكرم، به فرزندانش میگفت كه او با ديگران خيلی فرق دارد او از طرف خدا آيندهای دارد که شما نمیدانيد. وقتی میخواست از دنيا برود محمد را به ابوطالب كه پسر ارشد و بزرگ تر و شريف تر از همه فرزندان باقيماندهاش بود سپرد و جناب ابوطالب، پدر بزرگوار اميرالمؤمنين علی(ع) متكفل بزرگ كردن پيغمبر اكرم شد.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
پدر بزرگوارشان عبدالله، جوانی بود كه با آمنه دختر وهب كه از فاميل نزديك آنها به شمار میآيد ازدواج میكند. در حدود چهل روز بعد از ازدواج به عزم مسافرت بازرگانی به شام و سوريه از مكه خارج میشود. در برگشتن به مدینه میآيد كه خويشاوندان مادر او در آنجا بودند همانجا وفات میكند. و محمد(ص) يتيم به دنيا میآيد.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
به رسم آن وقتِ عرب، برای تربيت كودك لازم میدانستند كه بچّه را به مرضعه بدهند تا به باديه ببرد و در آنجا به او شير بدهد. حليمۀ سعديه که زنی از قبيله بنی سعد است با شوهرش از باديه به مدینه می آید و اين طفل نصيب او میشود اين كودك تا سن چهار سالگی دور از مادر و جد و خويشاوندان و شهر مكه در باديه زندگی میكند. در سن چهار سالگی او را از دايه می گيرند. حالا جناب عبدالمطلب پدر بزرگ رسول خدا علاوه بر آمنه متكفل اين كودك كوچك هم هست. خویشاوندان آمنه در مدينه بودند. آمنه از عبدالمطلب اجازه میگيرد كه سفری برای ديدار آن ها به مدينه برود و اين كودك را هم با خودش ببرد. همراه كنيزی كه داشت به نام ام ايمن با قافله حركت میكند. می رود به مدينه ديدار را انجام میدهد. هنگام برگشت به مكه در محلی به نام ابواء آمنه مريض می شود و در همان جا وفات میكند. مادر را همانجا دفن می كنند و همراه ام ايمن به مکه بر می گردد.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
ولادت پیامبر اکرم را اهل تسنن دوازدهم و شيعه هفدهم ربیع الاول دانستهاند. دوازدهم ربيعِ آن سال، مطابق است با سی و يكم فروردين و هفدهم ربيع، مطابق است با پنجم ارديبهشت. پس رسول اكرم سی و يكم فروردين يا پنجم ارديبهشت در فصل بهار به دنيا آمده است. شيعه معتقد است روز جمعه و اهل تسنن گفتهاند روز دوشنبه و شایداتفاق نظر باشد که بين الطلوعين به دنيا آمده است.
سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۴، برداشت آزاد [
اینجا]
هفته وحدت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
خداوند به پیامبر(ع) فرمود: «ذکّر»! به یادشان بیاور که چه در درون دارند. امیرالمؤمنین(ع) در اوّلین خطبۀ نهج البلاغه فرمود: «لهم دفائن العقول»! سقراط گفت: «کار من قابلگی است»! ملای رومی هم قصۀ چینیان و رومیان را بیان کرد.
محمدتقی جعفری، عوامل جذابیت سخنان مولوی، صفحه ۲۹، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
مولوی میگوید که آن حرف نهایی را نمیتواند بیان کند. زیرا جملات نهایی دیگر کار معلّمان بشری نیست. انسان است و درون خودش! میگوید من تو را به قلۀ معرفت رساندم؛ حالا این تویی که باید با زدودن رذائل اخلاقی چشم جان باز کنی تا بتوانی حرف آخر را بخوانی!
من تو را بردم فراز قلّه هان/بعد از آن تو از درون خود بخوان
محمدتقی جعفری، عوامل جذابیت سخنان مولوی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
اذیتم نکن حسینعلی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
مولوی مغز شاگردانش را به آسیاب تشبیه میکند که باید دانههای معرفت را آسیاب کند تا بفهمد. زمانی که دید یکی از شاگردانش خوابیده، گفت: چون فشار آب زیاد است، سنگ آسیاب مغز مستمع را برده است.
چون در اینجا مستمع را خواب برد/ سنگ های آسیا را آب برد
محمدتقی جعفری، عوامل جذابیت سخنان مولوی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
رفتن این آب فوق آسیاستبگذارید بخوابد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
یکی از شگفت انگیزترین عوامل جذابیت گفتار مولوی این است که بزرگ ترین مطالب را با بی اعتنایی و بدون بزرگ نمایی بیان میکند. مسائل با اهمیت را خیلی عادی بیان میکند بدون اینکه مثلاً بگوید برای این مطلب سالها زحمت کشیدهام یا این مطلب خیلی با ارزش است. البته نمیگوییم گفتنش کبر است اما مولوی ذرّهای به روی خود نمیآورد چون ظرفیت بالایی داشته است.
محمدتقی جعفری، عوامل جذابیت سخنان مولوی، صفحه ۲۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
اگر چه عدّهای از فضلا سعی دارند بگویند چون مولوی خیلی در سطح بالا بود، مثَلهای رکیک او موجب میشود مردم در بارهاش اشتباه نکنند اما این درست نیست؛ زیرا ممکن است یک شاعر معمولی از هنر ابتذال استفاده کند تا در جامعه برای خود جایی باز کند. در بارۀ مولوی هم اگر چه در بعضی مثلها قبحش در آن مقامات بالا برداشته میشود ولی در چند مورد قابل اغماض نیست. به نظر من ایشان اشتباه کرده که مسائلی با این عظمت را با مثالهایی رکیک بیان کرده است. مثلاً در تأثیر موعظه بر قلب، نباید از داستان جوحی در مجلس زنان استفاده میکرد.
محمدتقی جعفری، عوامل جذابیت سخنان مولوی، صفحه ۲۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
حديث معروفی است كه علم سه مرحله دارد:
در مرحله اول معلومات انسان در نظرش جلوه میکند و انسان مغرور میشود.
در مرحله دوم معلومات خود را در برابر دستگاه عظيم آفرينش كوچك میبيند و متواضع میشود.
در مرحله سوم میفهمد که علم او نارساتر از آن است که بتواند جهان را اندازه بگیرد.
این مرحله، مرحلۀ بهت و حیرت است.
مولوی در دیوان شمس میگوید:
حاصل عمرم سه سخن بيش نيست/ خام بدم، پخته شدم، سوختم
مرتضی مطهری، بیست گفتار، صفحه ۳۷۸، برداشت آزاد [
اینجا]
حیرت چیست؟بیرون رفتن از خرّیتبه خدا قاتل من دیدۀ بینای من است
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
در روح انسان دو مركز و دو كانون وجود دارد. نام يكی عقل يا خرد و نام ديگری قلب يا دل است. فكر و انديشه و دورانديشی و حسابگری و منطق و استدلال و علم و فلسفه از تجليات عقل است و خواستن و شيفته شدن و آرزو كردن و به حركت درآوردن از تجلیات دل. از كانون دل حرارت و حركت بر می خيزد و از كانون عقل هدايت و روشنايی. گاهی عقل خوبی چيزی را تصديق میكند ولی برای دل ناپسند و دشوار است. اينجاست كه كشمكش و تنازع بين قلب و عقل در میگيرد و افراد با يكديگر مختلف میشوند بعضی فرمان عقل را و بعضی ديگر فرمان دل را میپذیرند
بیست گفتار، مرتضی مطهری، صفحه ۲۸۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۸ ب.ظ توسط اشرفی
بعضی گمان میكنند بشر هميشه مشتاق چيزی است كه ندارد. داشتن، مدفن عشق است. اما بعضی ديگر نظر دقيقتری دارند می گويند بشر دنبال هر محبوبی كه میرود در حقيقت نشانی از محبوب اصلی خود را در او میبيند اما پس از وصال چون خاصيت آن محبوب اصلی را در او نمیبيند و احساس میكند كه اين موجود قادر نيست خلأ وجودی او را پر كند سراغ محبوبی ديگر میرود تا روزی که به محبوب حقيقی خود برسد آن وقت به دور از خستگی و کسالت و افسردگی برای هميشه آرام میگيرد.
بیست گفتار، مرتضی مطهری، صفحه ۲۹۴، برداشت آزاد [
اینجا]
صورتگر نقّاشم
بعضی میگویند انسان تنوع طلب است. همیشه دنبال چیزی است که ندارد. وقتی به خواستهاش رسید خسته میشود. اما بعضی دیگر نظر دقیقتری دارند. میگویند انسان به هرچه نگاه میکند نشانی از محبوب اصلی را در او میبیند پس از وصال چون خاصیت محبوب اصلی را نمیبیند سراغ دیگری میرود.
صورتگر نقّاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بُگدازم
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
صورتگر نقّاشمآیا وصال مدفن عشق است؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴ ب.ظ توسط اشرفی
اين فكر كه هر صد سال يك مجدد بايد ظهور كند زمينه را مساعد كرد برای قبول این که هر هزار سال يك نفر ظهور خواهد كرد. نه آقا! ظهور، فقط درباره يك نفر هست و آن، وجود مقدس حضرت حجت(ع) است. در باره ظهور او هم ما هيچ حق نداريم وقت معين كنيم. از اين حساب ابجدهائی كه هر روز می كنند، يك دفعه می آيند آيه: «ان الارض لله يورثها من يشاء » و يك وقت آيه: «ان الارض يرثها عبادی الصالحون» را حساب میكنند كه مثلا در فلان سال حضرت ظهور می كند. چون كسانی كه برای ظهور مهدی(ع) وقت تعيين میكنند دروغگويند. «كذب الوقاتون»
ده گفتار، مرتضی مطهری صفحه ۱۴۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی
حديثی را ابو هريره، همان كذاب معروف به پیامبر اکرم نسبت داده است که "ان الله يبعث لهذه الامة علی رأس كل مأة سنة من يجدد لها دينها" متأسفانه بعضی از علماء شيعه هم برای آن مصادیقی گفتهاند که در اول قرن دوم امام باقر، در اول قرن سوم امام رضا، در اول قرن چهارم كلينی، در اول قرن پنجم سيد مرتضی يا شيخ مفيد، در اول قرن ششم شيخ طبرسی صاحب مجمع البيان، در اول قرن هفتم خواجه نصيرالدين طوسی، در اول قرن هشتم علامه حلی، در اول قرن نهم شهيد اول، در اول قرن دهم محقق كركی، در اول قرن يازدهم شيخ بهائی، در اول قرن دوازدهم مجلسی، در اول قرن سيزدهم وحيد بهبهانی، در اول قرن چهاردهم ميرزای شيرازی است. اولاً خواجه نصیرالدین طوسی تولدش در اوائل قرن هفتم است و ظهور و نبوغش در نيمه قرن هفتم! ثانیاً چرا امام صادق و امام حسین و شیخ طوسی و شیخ مرتضی انصاری و دیگران از قلم افتادهاند؟ آیا علت، جز این است که با حساب ساختگی جور درنیامده است؟
ده گفتار، مرتضی مطهری، صفحه ۱۳۵، برداشت آزاد [
اینجا]
به هر الفی الف قدی برآیومعنای سکولار
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
<ابوعلی سينا هنوز به سن بيست سالگی نرسيده بود كه علوم زمان خود را فرا گرفت. روزی با كمال غرور گردويی را جلوی ابن مِسكَوَيه انداخت و گفت: مساحت اين گردو را تعيين كن! ابن مسكويه جزوههايی از كتاب طهارة الاخلاق را که در علم اخلاق نوشته بود جلوی ابن سينا گذاشت و گفت: تو اول اخلاق خودت را اصلاح كن تا من مساحت گردو را تعيين كنم. تو به اصلاح اخلاق محتاجتری تا من به تعيين مساحت گردو!
داستان راستان، مرتضی مطهری جلد ۱، صفحه ۷۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی
امام رضا(ع) در مجلسی به برادرشان زیدالنّار که نحن نحن می کرد فرمود: اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنائی داشته باشند، پس تو از پدرت موسی بن جعفر در نزد خدا گرامیتری، زيرا او خدا را بندگی كرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو خیال می کنی بدون بندگی خدا میتوانی به درجه موسی بن جعفر برسی./عدل الهی، مرتضی مطهری، صفحه311 برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی
برخی به امام رضا(ع) اعتراض كردند كه چرا ولایتعهدی مأمون را پذبرفت؟ فرمود: يوسف صدیق خودش تقاضا كرد: «اجعلنی علی خزائن الارض انی حفيظ عليم» چون می خواست از آن پست حسن استفاده كند، تازه عزيز مصر كافر بود، مأمون مسلمان فاسق است، يوسف پيغمبر بود، من وصی پيغمبرم، یوسف پيشنهاد كرد و مرا مجبور كردند./سیری در سیرۀ ائمه اطهار، مرتضی مطهری، صفحه233 برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
در مجلس ولایتعهدی امام رضا(ع) آن مجلس عظيم را مأمون تشكيل می دهد و تمام سران مملكتی از وزراء و سران سپاه و شخصيتها را دعوت می كند و همه با لباسهای سبز كه شعاری بود كه آن وقت مقرر كردند شركت می كنند. البته اينكه لباس سبز چرا ؟ بعضی می گويند اين تدبير فضل بن سهل بود، زيرا شعار خود عباسي ها لباس سياه بود، فضل از آن روز دستور داد كه همه با لباس سبز بيايند ، و گفته اند در اين تدبير، روح زردشتيگری وجود داشت و رنگ سبز شعار مجوسی ها بود. ولی من نمیدانم اين سخن چقدر اساس دارد./سیری در سیرۀ ائمه اطهار، مرتضی مطهری، صفحه۲۲۱ برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
علت اين كه قبر حضرت رضا در وسط بقعه قرار نگرفته این است که آن وسط، قبر هارون بود و مأمون خيلی دلش می خواست كه حضرت رضا را در پايين پای پدرش هارون دفن كنند ولی طبق آن چه در احاديث آمده جريان های خارق العاده ای رخ داد كه مجبور شدند حضرت را در بالای سر هارون دفن كنند. اسم اين بقعه هم«بقعۀ هارونيه» بود.
آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، جلد ۶، پاورقی صفحه ۲۹، برداشت آزاد [
اینجا]
مرگ هارون الرشیدروایت خواجه مراد از دفن امام رضا(ع)
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
سلسلة الذهب بودن این روایت به جهت آن نیست که برای نوشتن آن دوازده هزار قلمدان طلا بیرون آمد. بلکه به خاطر این است که همهی راویان، ائمه بودند. امام رضا(ع) فرمود از پدرم شنيدم و او از پدرش و او از پدرش و او از پدرش تا رساند به پيغمبر و لوح و قلم و خدا كه فرمود: « كلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی » توحيد حصن الهی است. هر كسی كه در اين حصن وارد شود از عذاب من ايمن است، چون توحيد همان الف است كه دنبالش همه چيز هست.
آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، جلد ۶، صفحه ۳۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۲ ب.ظ توسط اشرفی
ارثی که از مرد به زن تعلق میگیرد یکهشتم ماترک است. وقتی پیغمبر از دنیا رفت تعداد نُه همسر داشت که یکی از آنان عایشه بود. بنابر این سهم عایشه از حجرهی پیامبر، یکنهم از یکهشنم است. یعنی یکهفتادودوم حجره به عایشه تعلق میگیرد و اکنون که حضرت زهرا از دنیا رفته است، سهم آن حضرت به فرزندانش تعلق میگیرد. عایشه با غصب در ملک فرزندان زهرا، پدرش ابوبکر را دفن کرد، عمر را دفن کرد، حالا نمیگذارد امام حسن مجتبی در ملک خودش دفن شود.
و فى بيت رسول الله بالظلم تحكمتِ/ هل الزوجة اولى بالمواريث من البنت
لك التسع من الثُمن و بالكل تصرفتِ/ تجمّلتِ تبغَلتِ و ان عـشتِ تفیَّلتِ
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
شهید اول، كفعمی، شیخ بهایی، علامه مجلسی، صاحب جواهر، كاشف الغطاء و محدث قمی هفتم صفر را و شیخ كلینی، شیخ مفید و شیخ طبرسی بیست و هشتم صفر را شهادت امام مجتبی(ع) دانسته اند.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۰ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی امام حسن از دنیا رفت امام حسین او را غسل داد و کفن کرد و بر تابوتی قرار داد تا برای دیدار نزد قبر جدش پیغمبر(ص) ببرند. مروان که حاکم مدینه بود با دستيارانش از بنى اميه خیال کردند كه بنى هاشم مى خواهند جنازه را نزد رسول خدا(ص) دفن كنند. آمدند تا در مقابل بی هاشم بایستند. عایشه هم سوار بر استر آمد و گفت چرا می خواهید کسی را که من دوست ندارم به خانه ام بیاورید؟ مروان گفت: چرا باید عثمان در دورترین جای مدینه دفن شود و امام حسن با پیامبر؟ ابن عباس گفت: مروان! از راهی که آمدی برگرد امام حسن وصیت کرده مرا کنار قبر جده ام فاطمه بنت اسد دفن کنید اگر وصيت كرده بود با پيغمبر (ص) دفن كنيد تو توان ممانعت نداشتی. بعد رو به عایشه کرد و گفت: عایشه! یک روز بر شتر و یک روز بر قاطر سوار می شوی! بعد هم امام را در بقیع به خاک سپردند.
ارشاد، شیخ مفید، جلد ۲، صفحه ۱۸، برداشت آزاد
من: شیخ مفید بر عدم قصد تدفین امام در کنار پیغمبر تصریح دارد و اشارهای هم به تیراندازی نکرده است.
قدرت امام حسن مجتبی(ع)
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی
جَعده ـ جُعده، همسر امام حسن مجتبی است. معاويه به او پيغام داد اگر به امام زهر بخورانی هم صدهزار دينار برايت میفرستم و هم تو را برای پسرم يزيد میگيرم. جعده، دختر اشعث بن قيس هم اين کار را انجام داد. معاويه به او پول داد اما به همسری يزيد نگرفت. بعد از آن کسی از خاندان طلحه او را گرفت. هر وقت هم بين فرزندانش با قبايل ديگر گفت و گويی در میگرفت سرزنش میکردند که شما فرزندان همان زنی هستيد که به شوهرش زهر خوراند.
ارشاد، شيخ مفيد، جلد ۲، صفحه ۱۷، برداشت آزاد
به یادگار کسی دامن نسیم صبااز گندم ری نخواهی خوردمرد نمازی و مسجد و سگ
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۸ ب.ظ توسط اشرفی
زبان دانستن و خواندن و نوشتن علم نیست. بلکه کلید علم است. علم این است که انسان به یک حقیقت و قانون و رابطۀ علی و معلولی که در متن هستی وجود دارد آگاه شود. ابن خلدون در مقدمۀ معروفش میگوید: امّی بودن برای پیامبر کمال است چون علمش را از بالا گرفته بود اما برای ما نقص است زیرا مساوی با جاهل بودن است.
پیامبر امی، مرتضی مطهری، صفحه ۵۳، برداشت آزاد [
اینجا]
تفسیر الکشاف، محمدجواد مغنیه، جلد ۳، صفحه ۴۰۴، برداشت آزاد [
اینجا]
علم را از کتاب نگیریدکمال نبوت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
ای پسر! اندیشه کن از دوستانِ دوستان که دوستانِ دوستان هم از جملۀ دوستان باشند. و بترس از دوستی که دشمن تو را دوست دارد، باشد که دوستی او از دوستی تو بیشتر باشد، پس باک ندارد از دشمنی با تو! و بپرهیز از دوستی که دوست تو را دشمن دارد. و دوستی که از تو بی بهانه و بیحجّتی به گِله شود.
قابوسنامه، عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار، برداشت آزاد [
اینجا]
العتاب حياة المودّة
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
مگر این گونه که ماتی تو شه انداختهای...
تو که غلطان ز سر زین نِگونش دیدی
در میان سپه دشمن دونش دیدی
ای فرس راست به من گوی که چونش دیدی
تو به چشمان خود آغشته به خونش دیدی
یا قتیل دگری بود تو نشناختهای [
نیّر تبریزی]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
ابوحامد محمد غزالی ( ۵۰۵ ه.ق) عوام را از ورود در بحث نهی میکند و مرادش از عوام، تنها افراد بیسواد نیست؛ بلکه کسی است که توانایی درک علم مورد نظر را ندارند. هر چند در علوم دیگر مهارت داشته باشند. کلُّ من سئل عن علم غامض، و لم یبلغ فهمه تلک الدرجة، فهو مذموم، فإنه بالاضافة الیه عامیّ !
ضیاء آبادی، موعظه، راه پیشگیری...، صفحه ۱۹۰، برداشت آزاد
ملاصدرا (۱۰۴۵ ه.ق) شبیه همین مطلب را در جلد دوم شرح اصول کافی آورده است. [
اینجا]
بشنو الفاظ حکیم پردهای
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی
امام صادق عليه السلام می فرمايد: آدم و حوا در بهشت آخرت نبودند. در يك منطقه خوش آب و هوا در همين خاورميانه بودند، چون در بهشت آخرت هيچ چيزى ممنوع نيست. به دلیل«لامقطوعة و لاممنوعة» و «خالدينَ فیها»خدا محبتى به اين زن و شوهر كرد، ابتداى زندگى اينها را در كوير، بيابان، سنگلاخ، لابه لاى كوههاى خشك و دره هاى عميق قرار نداد.
انصاریان، برداشت آزاد [
اینجا]
باغی در زمین،
[۱۵] بهشتی برزخی در آسمانها
[۱۶] و بهشت موعود
[۱۷]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
از مفاسد شوخى آن است كه ... دل را تاريك و آبرو و وقار را از بین میبرد. و به اين جهت خداى تعالى از آن نهی فرمود: فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيرا [
اینجا]
ملا احمد نراقی، معراج السعاده، صفحه ۵۳۶، برداشت آزاد
من: این آیه در بارهی منافقینی است که حاضر نشدند در رکاب پیغمبر بجنگند.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی
بعضى در مطالبۀ اندك چيزى، لجاج مىكنند. بلكه بسا باشد كه مىگويند: اين مال، قابليتى ندارد و مضايقه ندارم كه چون حق من معلوم شود بگيرم و به آب بريزم يا ببخشم، بلكه مىخواهم سخن خود را از پيش برده باشم و امثال اين سخنان! معلوم نيست حاكم شرعى را متوجه امثال اين مرافعات شدن و فيصله دادن جايز باشد.
ملا احمد نراقی، معراج السعاده، صفحه ۵۳۲، برداشت آزاد [
اینجا]
من: شورای حل اختلاف
فجار القردمن به رضاخان باج ندادمگناه مطالبه
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
پيش از آنكه بداند حق با كدام طرف است، از طرف يكى وكيل مىشود و از جانب او گفتوگو مى كند. به اين در و آن در مىزند و مال مسلمانان را ضايع مىكند. چنين كسی، زيانكارترين و احمقترين مردماند. در دنیا فاسق و محروم، و در قيامت معذب و ملوم! [
اینجا]
ملا احمد نراقی، معراج السعاده، صفحه ۵۳۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
هر کاری راهی دارد. هزاران زن بيوه، شوهرمرده، بیسرپرست در جامعه وجود دارد. تا صحبت از صيغه میشود از ازدواج موقت برای دختران دبيرستانی سخن به ميان میآيد اما هزاران و شايد يكی دو ميليون دختر سالمند يا زنانی كه به دليلی شوی خود را از دست دادهاند در جامعه هستند. من تاريخ خواندهام. در تمام اين چند هزار سال تاريخ ايران ازدواج موقت در اين سرزمين بوده است. به مراتب بهتر از رسم كنيز خريدن و كنيز فروختن بوده كه در ادوار قديم و در دوران اموی و عباسی و بعد از آن بوده است.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
در سال 203 و به قولى 202 هجرى قمرى که حضرت رضا علیه السلام در طوس به شهادت رسیدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حمید بن قحطبه و در کنار قبر هارون خلیفه عباسى به خاک سپردند و نخستین بناى حرم مطهر همان بقعه هارون الرشید است که بعدها حرم را روى دیوارهاى قدیمى آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغییر نام یافت.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
روز نوزدهم رمضان، اندكی بعد از طلوع فجر، ضربت خورد و در نيمههای شب بيست و يكم، روح مقدسش به عالم بالا پرواز كرد. در لحظات آخر همه دور بستر علی(ع) جمع بودند. زهر به بدن مباركش خيلی اثر كرده بود و گاهی وجود مقدسش از حال میرفت و به حال اغما درمیآمد، ولی همينكه به هوش میآمد سخن میگفت. آخرين موعظه علی(ع) همان موعظهی بيست مادهای است. حسنم! حسينم! همۀ فرزندانم و همۀ مردمی كه تا قيامت سخن من به آنها میرسد، با شما هستم!
الله الله فی الايتام
الله الله فی القرآن
الله الله فی جيرانكم
الله الله فی بيت ربكم
الله الله فی الصلوة
الله الله فی الزكوة
يك يك بيان میكند. وقتی آن مطالبی را كه در نظر داشت بگويد گفت، آنها كه چشمشان به لبهای علی بود، ديدند كه حال مولا بيشتر منقلب شد و عرقی به پيشانی مقدسش نشست و علی(ع) توجهش را از مخاطبين سلب كرد. همه متوجه لبهای علی بودند تا ببينند ديگر چه میخواهد بگويد. ديدند صدای علی(ع) بلند شد: اشهد ان لااله الا الله، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله...
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۱۱۷، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام زمان علیه السلام واجب است و باید به جماعت خوانده شود، و در زمان غیبت، مستحب است و احتیاط واجب است که به جماعت نخوانند، ولی به قصد رجاء مانع ندارد. و چنانچه ولی فقیه یا مأذون از طرف او اقامه جماعت نماید، اشکال ندارد.
وقت نماز عید قربان از اول آفتاب روز عید تا ظهر است. در عید قربان مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند، بعد از نماز قدری از گوشت قربانی بخورند. و در عید فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب به خرما افطار کنند و زکات فطره را هم بدهند بعد نماز عید را بخوانند.
نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره باید پنج تکبیر بگوید، و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم تکبیری بگوید و به رکوع رود و دو سجده بجا آورد و برخیزد، و در رکعت دوم چهار مرتبه تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
بهتر است در رکعت اول سوره «
اعلی» و در رکعت دوم سوره «
شمس» و در قنوت دعای «اللهم اهل الکبریاء و العظمة...» را بخواند. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
در بستر افتاده و ساعت به ساعت سموم روی بدن مقدسش بيشتر اثر میگذارد. اصحاب ناراحتند، گريه میکنند، ناله میکنند ولی امام میفرماید: ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد! مثل من، مثل عاشقی است كه به معشوق خود رسيده و مثل كسی است كه در يك شب ظلمانی آب پيدا كرده باشد.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
اين بيت، همان فزت و رب الكعبة را میگوید. از غصه نجاتم دادند، يعنی فزت و رب الكعبة!
انسان کامل، مرتضی مطهری، صفحه116 برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
فرمود: يا بنی عبدالمطلب! لا الفينكم تخوضون دماء المسلمين خوضا، تقولون قتل اميرالمؤمنين قتل اميرالمؤمنين، ألا لا تقتلن بی إلا قاتلی! اولاد عبدالمطلب! نكند وقتی كه من از دنيا رفتم، بين مردم بيفتيد و بگویيد اميرالمؤمنين شهيد شد، فلان كس محرك بود، فلان كس دخالت داشت و اين و آن را متهم كنيد، نمیخواهم دنبال اين حرفها برويد، قاتل من يك نفر است. به امام حسن(ع) فرمود: فرزندم حسن! بعد از من اختيار او با توست، اگر میخواهی آزادش كنی، آزاد كن و اگر میخواهی قصاص كنی، او فقط يك ضربه به من زده است، به او يك ضربه بزن، اگر کشته شد، شد و اگر کشته نشد، نشد. باز هم سراغ اسيرش را میگيرد. آيا به اسيرتان غذا دادهايد؟ آب دادهايد؟ كاسهای شير برایش میآورند، مقداری مینوشد، میگويد بقیه را به او بدهيد تا گرسنه نماند.
در شجاعت شير ربانیاستی/ در مروت خود كه داند كيستی
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۱۱۵، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی ام کلثوم به ابن ملجم میگوید: پدر من با تو چه کرده بود که چنین کاری کردی؟ امیدوارم پدرم سلامتی خود را باز یابد و روسیاهی برای تو بماند، آن لعین ازل و ابد گفت: من سمی به این شمشیر خورانیدهام که اگر بر سر همه مردم کوفه هم یکجا وارد میشد، همه را از بین میبرد. مطمئن باش پدرت زنده نمیماند. اما شگفتیهای علی(ع) را ببینید که وصیت میکند با اسیرتان مدارا کنید.
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۱۱۴، برداشت آزاد [
اینجا]
تاريخ الطبري: ج 5 ص 146، المعجم الكبير: ج 1 ص 99 ح 168، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 436، مقاتل الطالبيّين: ص 49 عن عبد اللّه بن محمّد الأزدي؛
الإرشاد: ج 1 ص 21 كلاهما نحوه وراجع الطبقات الكبرى: ج 3 ص 37 واسد الغابة: ج 4 ص 113 الرقم 3789 [وجود ندارد حتی نسخه چاپی] و الكامل للمبرّد: ج 3 ص 1119 و
تاريخ دمشق: ج 42 ص 559.
علی ای همای رحمت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
علی(ع) را آوردند و در بستر خواباندند. طبيبی به نام اثيربن عمرو را كه از تحصيل كردههای جندی شاپور بود و در كوفه میزيست برای معاينه ی زخم امام آوردند. حضرت را با وسایل آن زمان معاينه كرد. نوشته اند رگی از شش گوسفند را كه گرم بود لای زخم گذاشت و با اين آزمايش فهميد كه زهر وارد خون حضرت شده است. لذا نسبت به درمان اظهار عجز كرد. معمولاً احوال مريض لاعلاج را به خود مريض نمیگويند ولی او می دانست كه علی(ع) كسی نيست كه لازم باشد احوالش را به كسان او بگويد. لذا عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! اگر وصيتی داريد بفرمایید.
انسان کامل، مرتضی مطهری، صفحه ۱۱۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
استاد مطهری بعد از اینکه زندگی امام علی(ع) را به دوره های مختلف تقسیم میکند شگفت انگیزترین دورۀ زندگی آن حضرت را حدود چهل و پنج ساعت یا کمتر از دو شبانه روز آخر عمرش میداند که وقتی ضربت به فرق مبارکش وارد شد دو جمله از او شنیده شد. یکی اینکه این مرد را بگیرید و دیگر اینکه فزت و رب الکعبة!
انسان کامل، مرتضی مطهری، صفحه ۱۱۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
نویسندۀ دایرة المعارف قرن بیستم، در جلد چهارم کتاب خود از میان هزاران دانشمندی که در رشتۀ علم اسپریتیسم کار کردهاند، نام ۴۷ نفر از دانشمندان بزرگ، از جمله ویکتورهوگو را انتخاب کرده و میگوید: «این ۴۰ نفر به وجود علم اسپریتیسم به صراحت گواهی میدهند» ما تأکید میکنیم که مسئلۀ ارتباط با ارواح، در حدود خاص و معیّنی قابل مطالعه است. ولی عود ارواح و تناسخ غلط و نادرست و غیرمنطقی است و آمیختن این دو با هم سفسطهای برای حقیقت است.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۳۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
به واسطهی تمرکز فکری و توجه خاص به مطلبی و تمایل به یک نوع پاسخ، نیروی درون ناخودآگاه آن ها روی اعصاب دستشان فشار وارد کرده و میز را به یک طرف میچرخاند. او هم خیال میکند میز خودش چرخیده است. لذا غالباً حرکت میز یا قلم یا زبان معلول همین موضوع است و چون در کودکان زودتر صورت میگیرد بسیاری ارتباطات را به وسیلهی آنها انجام میدهند. همهی این آقایان معترفند تا دست روی میز نگذارند میز تکان نمیخورد. در صورتی که مرتاضان و اسپریتیسم، نه تنها میز را بدون دست میچرخانند بلکه میتوانند مدیوم را دستبسته در قفس زندانی کنند. من خودم آزمایش کردم و دیدم به وسیلهی فشار دست میتوان پایهها را از زمین بلند کرد.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۳۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی
من همچنان اصرار داشتم با روح مرحوم آیتالله بروجردی رابطه برقرار کنند و نشانه بگیرند. میز تکان سختی خورد معلوم شد روح تازهای ارتباط گرفته و پیام مفصّلی دارد که میخواهد به طریق القا ادا کند نه به طریق حرکت میز! بلافاصله مدیوم کاغذ و قلمی خواست. به نقطهی نامعلومی چشم دوخت و گفت «خواهش میکنم بفرمایید... بفرمایید» سپس شروع به نوشتن کرد گویا کسی به او دیکته میکرد. پیام این بود «چگونه میاندیشی در بارهی ما ناصر شیرازی؟ در حالی که خود ملبّس به لباس روحانیت هستی! آیا انکار میکنی وجود روح را؟ و یا ارتباط با ارواح را ؟... اشتباه نکنید که این، تنها وسیلهی ارتباط است نه احضار» من از گفتار ضد و نقیض این روح جسور تعجب کردم. دیدم از طرفی میگوید « آنچه را نمیدانید تحقیق کنید» و از طرفی میگوید « به فکر آزمایش مباش» وانگهی من که نه منکر روح بودم و نه منکر ارتباط با ارواح بلکه در صدد تحقیق در بارهی بساط میزهایی بودم که ادعا میکردند. باز هم اصرار کردم نشانهای از آیت الله بروجردی بگیرد.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۹ ب.ظ توسط اشرفی
مدیوم که شاید تا آنوقت آدم سمجی مثل من ندیده بود، کوشش کرد با روح مرحوم آیتالله بروجردی ارتباط بگیرد. میز تکان خورد. مدیوم خطاب به روح پرسید آیا پیامی دارید؟ میز حرکت کرد. یعنی آری! پیام به روش حروف الفبا این بود «چ گ و ن ه ا س ت خ و د ر ا ب ن م ا ی ا ن م» چگونه است خود را بنمایانم؟ با شنیدن این پیام حالت عجیبی به حضار دست داد. چقدر خوب است که چنین شود. اما ناگهان دیدیم حال مدیوم به هم خورد. به گوشهی اتاق، نزدیک سقف خیره شد. مثل این که نور خیره کنندهای دیده باشد چشم خود را جمع کرد و سپس روی هم گذاشت و سر خود را روی میز گذاشت و بعد از مدتی مانند اینکه از خواب عمیقی بیدار شده باشد سر برداشت. از پشت میز پایین آمد و روی زمین نشست. پرسیدیم چه دیدی؟ گفت: سید محترمی با چشم سرخ! پرسیدیم به قیافهی آیت الله بروجردی نبود؟ گفت نه! پرسیدیم مثلاً فکر میکنید کی بود؟ گفت: نمیدانم. به این ترتیب جلسه پایان یافت در حالی که ساعت ۱۲ شب بود و ما نتوانستیم نشانهای از آیت الله بروجردی بگیریم.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۳۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۹ ب.ظ توسط اشرفی
میز تکان خورد معلوم شد با روح سرگردانی ارتباط برقرار شده است. مدیوم از روح سؤال کرد و روح در جواب گفت «م ی س و ز م» میسوزم. پرسید تو کی هستی؟ جواب داد «ج ی ن ک» جینک. پرسید اهل کجایی؟ جواب داد «ا ه ل ت ب ت» اهل تبّت. در این جا از حضار خواست که طلب آمرزشی برای او کنند. این قسمت هم گذشت. اما من همچنان اصرار داشتم با روح مرحوم آیتالله بروجردی رابطه برقرار کنند و نشانه بگیرند.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۸ ب.ظ توسط اشرفی
میز تکان خورد. معلوم شد روح دیگری با ما ارتباط گرفته است. مدیوم از او خواست خود را معرفی کند. پیام داد «ژرژ هاکوپیان» میگفتند این مرد در ارتباطهای قبلی هم کراراً آمده است و طبق گواهی خودش یک کشیش مسیحی بود که مسلمان از دنیا رفته است. پیام داد «مسیحیت عاقبت شکست میخورد» این هم کلیگویی بود. مجدداً اصرار کردم از آیتالله بروجردی نشانهای بگیرد اما باز هم ارتباط برقرار نشد.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۸ ب.ظ توسط اشرفی
میز تکان خورد مدیوم پرسید آیا شما حضرت آیتالله بروجردی هستید؟ اما میز حرکت نکرد. گفت پس خود را معرفی کنید. پیام آمد«ف ق ی ه» معلوم شد با روح مرحوم فقیه سبزواری ارتباط برقرار شده است. آن فقید بدون اینکه ما سؤالی کرده باشیم پیام داد« خوب بود مجلهتان طوری پخش میشد که جوانان تشنه دسترسی به خواندن آن داشته باشند.» این هم یک پیام کلی بود. من اصرار کردم که از مرحوم آیتالله بروجردی نشانه بخواهد اما باز هم ارتباط برقرار نشد.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۷ ب.ظ توسط اشرفی
تقریباً ساعت 11 شب بود. فقط چند تن از دوستان حضور داشتند. مدیوم ترجیح داد با میز کوچک چهارپایۀ مستطیل شکلی با ارواح تماس بگیرد. روی صندلی در پشت میز نشست. دو کف دست خود را روی میز گذاشت و به اتفاق حضار حمد و سورهای هدیه به روح اموات خواندند. چشم خود را به روی میز دوخت و با لحن جدی و آهسته گفت«خواهش میکنیم ارتباط بگیرید... خواهش میکنیم» میز صدای مختصری کرد. جوان گفت: خواهش میکنم قویتر ارتباط بگیرید. آنگاه دو پایهی جلوی میز به اندازهی 20 سانتیمتر از زمین بلند شد. مدیوم الفبا را از اول میشمرد در هر حرفی که پایهی میز بلند میشد، همان حرف به وسیلهی دو نفر از حضار ثبت میشد. و سپس پایهی میز به زمین برمیگشت. و حروف الفبا دوباره از اول خوانده میشد. از«ب ر و ج ر د ی» معلوم شد روحی که با ما ارتباط گرفته مرحوم آیتالله بروجردی است. پیام داد«ق ا ل ا ل ل ه ت ع ا ل ی ق و ل و ل ا ا ل ل ه ا ل ی ا ل ل ه ت ف ل ه و» یعنی«قال الله تعالی قولوا لا اله الا الله تفلحوا» اشکالات موجود در عبارت قابل اغماض است، جز اینکه این جمله از پیامبر اکرم است چرا گفت قال الله؟ من خواهش کردم نشانهای از ایشان بخواهند که بین ما و آن مرحوم وجود داشته اما به دلیل نامعلومی ارتباط قطع شد.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۶ ب.ظ توسط اشرفی
گفت: «با میز مشغول ارتباط با ارواح بودیم که دیدم روحی، خود را شمر معرفی کرد. پرسیدیم همان شمر قاتل امام حسین(ع)؟ میز به علامت قبول، حرکت کرد. پرسیدیم در چه حالی هستی؟ با همان روش حروفی پاسخ داد: حالم خیلی خوب است. پرسیدیم چطور؟ جواب داد: محمد(ص) از من گذشت» آیا چنین چیزی ممکن است؟
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۶ ب.ظ توسط اشرفی
امکان ارتباط با ارواح، از طریق صحیح علمی، وجود دارد. از سخنان پیشوایان بزرگ اسلام نیز این امکان مسلّم است. ولی تنزّل دادن این مسئله تا آنجا که هر کس برای سرگرمی و تفریح میزگرد چرخانی درست کند و مشتی مرد و زن و کوچک و بزرگ را دور آن جمع کند، یک شب روح بوعلی سینا را حاضر کند و شب دیگر مزاحم زکریای رازی شود، با هیچ منطقی سازگار نیست.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه۲۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵ ب.ظ توسط اشرفی
تناسخ به این معناست که روح انسانی به بدن انسان دیگری برود. بعضی از فلاسفه گفته اند. اگر روح به بدن انسان دیگری برود(نسخ) به بدن حیوانی برود(مسخ) به گیاه تعلق گیرد(فسخ) به جامدی تعلق گیرد(رسخ)است. زادگاه اصلی این عقیده هند و چین بوده و احترامی هم که اکنون هندوها برای حیوانات قائلند تا حدودی مربوط به همین عقیده است. البته هیچ یک از فرق اسلامی به تناسخ اعتقاد ندارند و با آیات قرآن ابداً سازگار نیست.
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴ ب.ظ توسط اشرفی
داستان احضار روح در سال 1848 در شهر روچستر آمریکای شمالی بر سر زبان ها افتاد. در آن سال شخصی به نام مستر فوکس با همسر و سه دخترش پشت میز مدوری قرار می گرفتند و دست های خود را روی میز باز و معلق نگه می داشتند، در این موقع صدایی از میز بلند می شد و آن ها ادعا می کردند که ارواح دارند به سؤالات آن ها پاسخ می دهند. به زودی اشخاصی پیدا شدند که ادعا می کردند با ارواح ارتباط برقرار کرده اند. کم کم مسئله به صورت سرگرمی یا چیزی شبیه رمالی و جن گیری درآمد. کار به جایی رسید که روح شمر را هم احضار کردند و سند آزادی از دوزخ را کف دستش گذاشتند. بعد از 120 سال به کشور ما هم سرایت کرد که ما آن را در نطفه خفه کردیم و امکان ارتباط علمی را یادآور شدیم
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی، صفحه ۲، برداشت آزاد
احضار ارواح در کاخ نیاوران
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲ ب.ظ توسط اشرفی
در آلمان میان دولت و کلیساهای کاتولیک و پروتستان، قراردادی بسته شد که دولت حق دارد از این دو کلیسا، مالیات وصول کند. یعنی چیزی در حدود ده درصد از حقوق آن دسته از اعضاء کلیسا که شاغل بودند، از طریق کارفرمایان ضبط میشد و به صندوق دولت واریز میشد. و این باعث شد روز به روز از اعضاء کلیسا کاسته شود تا جایی که کلیساهای کاتولیک و پروتستان با آن که صاحب ثروتهای چند صد میلیون یوروئی هستند، توانایی تأمین مخارج نگهداری و تعمیر ساختمانهای این کلیساها را ندارند. حتی در یک مورد گویا مسلمانان مقیم آلمان تصمیم دارند یکی از این کلیساها را خریداری و آن را به مسجد تبدیل کنند.
عوامل تاریخی پیدایش سکولار، منوچهر صالحی، صفحه ۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
زمانی که خواستند مسجد چهارباغ اصفهان را روی لجنزار کانال زاینده رود بسازند، شیخ بهایی دستور داد در پیریزی ساختمان مسجد از زغال چوب استفاده کنند. و برای اینکه ملات گل ساختمان مسجد چسبندگی بیشتری داشته باشد، دستور داد هرروز چند سکه طلا در گل ملات قرار میدادند و اعلام میکردند هرکس بخواهد میتواند سکهها را برای خود پیدا کند. با این روش گل ملات زیر پای مردم اصفهان، عمل میآمد.
حمام معروف شیخ بهایی، سیدجلال صیادمیری، برداشت آزاد
جست و جویی در دلم انداختی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
از نظر مسیحیت تثلیث بر این پایه بنا شده است که پدر(خدا) برای نجات و ارشاد بشریت مریم را از روح القدس آبستن ساخت تا پسر خدا(عیسی مسیح) به عنوان نجات دهنده پا به جهان خاکی گذارد. آنگاه که او را در اورشلیم به صلیب کشیدند، آن جسم قدسی پس از سه روز زنده شد و از زمین به آسمان بازگشت.
عوامل تاریخی پیدایش سکولار، منوچهر صالحی، صفحه ۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
در مذهب کاتولیک کسی که راهب یا راهبه میشد، باید به خاطر تزکیۀ نفس و زندگانی روحانی، از تمامی لذاتِ دنیوی چشمپوشی کند. بسیاری پس از مدتی دریافتند که تحمل آن همه امساک را ندارند. به همین دلیل از رهبری کلیسای کاتولیک، خواستار بازگشت به زندگی دنیوی شدند. در کلیسای کاتولیک به این روند، روندِ سکولار میگفتند. به عبارت دیگر، زندگی دنیوی بیشتر تحت تأثیر نیازهایی است که جسم انسان موجب پیدایش آن است مثل سرما و گرما، گرسنگی و سیری، و غرایز دیگر. بنابراین همۀ تلاشهایی که انسان برای ادامۀ حیات جسم خود انجام می دهد دارای بار سکولاریستی هستند.
عوامل تاریخی پیدایش سکولار، منوچهر صالحی، صفحه ۲، برداشت آزاد
مبارزه با نفس کار خواص است
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
مذهب کاتولیک بر اساس این نظریه انسجام یافته است که عیسی مسیح، پیش از مصلوب شدن، از میان حواریون خود پطروس را به جانشینی برگزید. و کلیسای خود را بر این صخره بنا کرد. پطروس نیز پس از مرگ، رهبری کلیسای خود را به اسقف کلیسای روم واگذاشت که بعدها به پاپ، یعنی پدر معروف شد. به این ترتیب، پاپ جانشین پطروس و پطرس جانشین مسیح بر روی زمین است.
عوامل تاریخی پیدایش سکولار، منوچهر صالحی، صفحه ۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی
واژه ی «سکولار» به معنای عدد صد است. در این معنا سکولار به آن روندها و رخدادها و جریاناتی گفته می شود که هر صد سال یک بار تکرار می شود. و بر زندگی انسان تأثیر شگرف می گذارد. با توجه به این که میانگین عمر آدمیان در دوران کهن چیزی در حدود 20 تا 25 سال بود، و میانگین عمر انسان امروزی چیزی حدود 75 تا 80 سال است، به این ترتیب صد سال دارای عظمت و ابهتی ویژه بود. بعدها که مسیح به وجود آمد بسیاری از مؤمنین می پنداشتند که خدا هر صد سال یک بار جهان را مورد خشم و غضب قرار خواهد داد و برای اصلاح آن مسیح یا یکی از حواریون او ظهور خواهد کرد تا ستمدیدگان را برهاند.
عوامل تاریخی پیدایش سکولار، منوچهر صالحی، صفحه ۱، برداشت آزاد
تجدید دین در هر هزار سال
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
با یاد او شروع کرد و گفت: اللهم
به همین نام پایان داد و گفت: یا الله
شرح دعای سحر، امام خمینی، صفحه ۱۴۹، برداشت آزاد [
اینجا]
اللهم همان یاالله است
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
گاهی محبوب به نحو کثرت در وحدت، بر قلب سالک تجلی میکند؛ آنگاه بر زبان سالک، کلامی متناسب حالش جاری میشود که بر وحدت دلالت دارد. میگوید «اللهم انی اسئلک من قولک» قول به لفظ مفرد میآید. گاهی خداوند به نحو وحدت در کثرت بر قلب سالک تجلی میکند آنگاه بر زبان سالک کلامی متناسب با کثرت جاری میشود. میگوید «اللهم انی اسئلک من کلماتک» کلمات به لفظ جمع میآید.
شرح دعای سحر، امام خمینی، صفحه ۱۲۴، برداشت آزاد [
اینجا]
ما چه باشد در لغت؟ اثبات و نفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی
نفوذ علم خداوند به این است که او باطن اشیاء را نیز مانند ظاهر آنها، و عالم ملک را مانند عالم ملکوت، و عالم اسفل را مانند عالم اعلی، بدون واسطه میبیند.
شرح دعای سحر، امام خمینی، صفحه ۱۲۱، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
استطاله، یعنی گسترۀ قدرت و بسط حاکمیت بر اشیاء؛ و خدای متعال به واسطۀ ظهور و قدرتش، همه چیز را فرا گرفته است "ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها" هیچ جنبندهای نیست مگر این که زمامش را او گرفته است.
شرح دعای سحر، امام خمینی، صفحه ۱۱۳، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
قدرت در بیان حکیمان، این است که فاعل در مقام ذات، به گونهای باشد که اگر خواست انجام دهد و اگر نخواست انجام ندهد. خدای متعال خواست تا سایۀ وجود را بگستراند و رحمت خود را در عوالم غیب و شهود بسط دهد ولی اگر میخواست که فیض خویش را مقبوض و سایۀ وجود را ساکن قرار دهد، چنین می کرد اما نخواست و محال است که بخواهد.
شرح دعای سحر، امام خمینی، صفحه ۱۰۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
در اصول کافی آمده است: خلق الله المشیئة بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیئة؛ مضمون روایت از نظر بزرگان سلوک این است که در مراتب خلقت هیچ موجودی جز مشیّت مطلقۀ الهی وجود ندارد. پس این کاغذی که روی آن مینویسم و قلمی که سطرها را با آن مینگارم و عضلهای که این دو را تحت کنترل دارد و نیرویی که در عضله هست و ارادهای که از شوق سرچشمه میگیرد و شوقی که از علم سرچشمه گرفته، همه از شئون مشیت الهی است.
شرح دعای سحر، امام خمینی، صفحه ۹۸، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی