مثل بینایی و کوری نسبت به یک موضوع است.
اگر موجودی که شأنیّت اتّصاف به بینایی را دارد صفت بینایی را داشته باشد میگویند آن موجود، ملکۀ بینایی را دارد. اگر شأنیّت اتّصاف به بینایی را داشته باشد امّا بینا نباشد میگویند ملکۀ بینایی را ندارد و کور است که کوری همان عدم ملکۀ بینایی است.
بدایة الحکمة، علامه طباطبایی، صفحه ۱۰۶، برداشت آزاد [
اینجا]
و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
عیسی (علیهالسلام) دو تن از حوّاریّون خود را به انطاکیه که در قرآن «القَرْیة» خوانده شده است میفرستد. فرستادگان عیسی در حوالی شهر با چوپان پیری روبهرو میشوند و او را به پرستش خدا و دین عیسی علیهالسلام دعوت میکنند. چوپان از آنان درخواست معجزه میکند و ایشان پسر بیمار او را شفا میدهند و پیرمرد که همان حبیب نجّار است به گفتههای آنان ایمان میآورد. دلایل دیگری نیز برای ایمان آوردن حبیب نقل شده است، از جمله اینکه رسولان، پسر او را که هفت روز از مرگش میگذشت زنده کردند و دیگر اینکه خودِ حبیب را که به جذام مبتلا بود شفا دادند. فرستادگان پس از ورود به انطاکیه، به دستور پادشاه زندانی میشوند. عیسی رسول سومی را به یاریشان میفرستد و آنان در حضور پادشاه معجزاتی از خود نشان میدهند، اما پادشاه و اطرافیان او بنابه قولی تصمیم به قتل رسولان میگیرند. حبیب نجّار هنگامیکه از این خبر آگاه میشود، شتابان خود را به منکران میرساند و آنان را به پذیرش یگانهپرستی و معاد دعوت میکند، اما مردم به او حمله میکنند و او را به طرز فجیعی به قتل میرسانند. [
اینجا]
يا ليت قومی يعلمون
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
به پیامبر گرامی اسلام عرض کردند مجلس شما بسیار سودمند است امّا وقتی از مجلس بیرون میرویم آن طراوت را نداریم؛ فرمود: چرا به من میگویید؟ اِسْتَعِنْ بِيَمِينِكَ؛ از دستت کمک بگیر؛ مگر میشود کسی اهل علم باشد و نوشتۀ علمی نداشته باشد؟ [
اینجا]
ماندن بر نقش حضرت ابراهیم
+نوشته شده در شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۴ ق.ظ توسط اشرفی
ابن اثیر در العِقدُالفَرید نقل میکند کسی خدمت رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) چیزی نوشت. خواست قلم را بر زمین بگذارد، حضرت فرمود: ضَعْ عَلَى أُذُنِكَ قلم را روی گوشت بگذار تا ما به مردم بگوییم کتابت را به گوشتان رساندیم. [
اینجا]
جوادی آملی، اسرار عبادات، پاورقی صفحه ۲۳۸، برداشت آزاد [
اینجا]
بحارالانوار، جلد ۸۹، صفحه ۳۴، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی
بنابراین باید عقل را، هم در بخش اندیشه و هم در بخش انگیزه شناسایی کرد. گرچه با هم فاصله دارند این فاصله را کم کرد تا متّحد بشوند بعد که بالاتر رفتیم نظر و عمل ما یکی بشود. اما آنچه که الان لازم است این است که ما بدانیم عقل و اندیشه ملّی، انگیزه و عزم ملّی را به همراه دارد. و این در پرتو نهضت حسینی تأمین میشود. برای این تأمین، گریه کردن جا دارد. پیغمبر گریه کرد، امیرالمؤمنین گریه کرد، فاطمۀ زهرا گریه کرد، امام حسن گریه کرد، علیهم آلافُ التّحیّةِ والثَّناء...
آیت الله جوادی آملی، محرم ۱۴۴۱-۱۳۹۸، جلسه اول، دقیقه ۲۵:۱۶، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی
وجود مبارک سیّدالشّهدا (ع) را قبل از نهضت کربلا کسی نمیشناخت. یک خبر تلخی را مرحوم ابن بابویه قمی (رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل میکند که در مجلسی ظاهرا نافع بن ازرق در محضر حسین بن علی (ع) سؤالی را از ابن عباس پرسید و امام جواب داد. نافع ارزق در کمال جسارت به سالار شهیدان عرض کرد آقا شما چرا جواب دادید؟ من که از شما سؤال نکردم. بعد ابن عباس ناچار میشود امام را معرفی کند که حسین بن علی هم فاضل است. در همه روایاتی که از ائمه در فقه ما رسیده، روایات سیدالشهدا (ع) از شمار انگشتان تجاوز نکرده است. او را به عنوان فقیه نمیشناختند. درِ منزل او را با تبلیغات بستند. مردم هم اگر سؤالی داشتند از بیگانگان میپرسیدند. بعد از اینکه امام (ع) قیام کرد و امویان منقرض شدند و دوران انتقال قدرت از اموی به عباسی رسید وجود مبارک امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) قدرتی پیدا کردند تا مذهب جعفری منتشر شد.
آیت الله جوادی آملی، محرم ۱۴۴۱-۱۳۹۸، جلسه اول، دقیقه ۱۴:۵۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۲ ق.ظ توسط اشرفی
وجود مبارک امیرالمؤمنین فرمود: یاران من کجا رفتند؟
أَيْنَ أَخْيَارُكُمْ وَ صُلَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ أَحْرَارُكُمْ وَ سُمَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فِي مَكَاسِبِهِمْ وَ الْمُتَنَزِّهُونَ فِي مَذَاهِبِهِمْ؟ ... فَ "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" [
خطبه ۱۲۹]
آیت الله جوادی آملی، محرم ۱۴۴۱-۱۳۹۸، جلسه اول، دقیقه ۱۳:۳۵، برداشت آزاد [
اینجا]
یارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی
ما یک عقل داریم، یک کمال عقل؛ عقل عادیِ مصطلَح، همان است که در تودۀ مردم است. در کتابهای عمیق فقهی هم شرط تکلیف را عقل قرار میدهند نه کمال عقل؛ ولی آنجا که کارهای تخصصی را بخواهند به کسی واگذار کنند، عاقل بودن او کافی نیست؛ باید داری کمال عقل باشد.
در بارۀ قاضی میگویند یعتبر فیه کمال العقل؛ این در حد تمثیل است نه تعیین؛ تنها قاضی نیست که باید عقلش کامل باشد؛ عقل طبیب و مهندس و مدیر و مسئول هم باید کامل باشد. لذا امور مملکت را به عاقل نمیدهند به کسی میدهند که در عقل مجتهد باشد. این حرفها اگر با فهم حاصل شد، شد؛ اگر نشد، خون!
سالار شهیدان فرمود: عقل بدون پیروی حق کامل نخواهد شد اینها هم که پیروی از حق ندارند پس کامل العقل نیستند و صلاحیت مسئولیت ندارند.
آیت الله جوادی آملی، محرم ۱۴۴۱-۱۳۹۸، جلسه اول، دقیقه ۰۴:۴۵، برداشت آزاد [
اینجا]
حس ظاهری و باطنیآیا اخلاق بر دین مقدم است؟عالمان تعقل میکنند
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۲۰ ق.ظ توسط اشرفی
انسان با یک اندیشهای بهسر میبرد که آن را عقل نظر به عهده میگیرد و با یک انگیزهای کار میکند که آن را عقل عمل به عهده دارد. و اگر انسان یک شخص کاملی بود و موحّد بود بارگاه منیعِ این دو عقل، به یکجا برمیگردد. اول این دو عقل متّحد میشوند کمکم واحد خواهند شد به طوری که علم، همان قدرت میشود.
انبیاء (علیهم السّلام) آمدند تا اندیشههای علمی و انگیزههای عملی بشر را شکوفا کنند. تا ملت خوب بفهمد و خوب عمل کند.
این کار گاهی با حکمت انجام میشود: ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ
گاهی با موعظۀ حسنه صورت میگیرد: وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ
گاهی هم با جدال احسن شکل میگیرد: وَ جادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ
ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ... (
نحل ۱۲۵)
اگر هیچکدام از راههای سهگانه ثمربخش نبود قیام و اقدامی میطلبد که در آن يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ داریم، وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ داریم، سرانجام کسی که وارث همۀ انبیاست، حسین بن علی را داریم که دید هیچ راهی برای فهماندن مردم و مصمّم شدن مردم نیست مگر خون دادن! ملّتی که با استدلال و کتاب و کتیبه و سخن و سخرانی عالم نمیشود جز خون چیزی او را عاقل نخواهد کرد.
آیت الله جوادی آملی، محرم ۱۴۴۱-۱۳۹۸، جلسه اول، دقیقه ۰۲:۴۷، برداشت آزاد [
اینجا]
تعریف اندیشه و انگیزه
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۳:۹ ب.ظ توسط اشرفی
نفَسهای انسان، گامهایی است که به سوی مرگ برمیدارد. حضرت علی (ع) سخنانی از این دست که همینگونه مالامال از مرگآگاهی باشد بسیار دارد. مرگآگاهی، کیفیّت حضور اولیاء خدا را در دنیا بیان میدارد؛ تا آنجا که هر که مقرّبتر است مرگآگاهتر است. و بر این قیاس باید چنین گفت که حضور علی (ع) در عالم، عین مرگآگاهی است.
مرگآگاهی، یعنی انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد. مردمان این روزگار سخت از مرگ میترسند و بنابراین شنیدن این سخنان برایشان دشوار است. امّا حقیقت آن است که زندگ انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا! پیش از ما میلیاردها نفر بر کرۀ زمین زیستند و پس از ما نیز! اگر مولا علی (ع) میفرماید:
"والله ابن ابی طالب با مرگ انسی آن چنان دارد که طفلی به پستان مادرش"
این انس که مولای ما از آن سخن میگوید، چیزی فراتر از مرگآگاهی است؛ طلب مرگ است. طلب مرگ، نه همچون پایانی بر زندگی؛ مرگ پایان زندگی نیست؛ مرگ آغاز حیاتی دیگر است. حیاتی که دیگر با فنا و مرگ در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق!
زندگی این عالم در میان دو عدم معنا میگیرد. عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است. روشناییهایش با تاریکی، شادیهایش با رنج، خندههایش با گریه، پیروزیهایش با شکست، زیباییهایش با زشتی، جوانیاش با پیری و بالاخره وجودش با عدم!
حقیقتِ این عالم فنا است و انسان را نه برای فنا، که برای بقا آفریدهاند:
"خُلِقْتُم لِلْبَقاءِ لا لِلْفَناءِ"
"وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکمْ قَبْلَ أَنْ یُدْعَی بِکمْ"
دعوت مرگ را به گوش بگیرید، پیش از آنکه مرگ شما را فرا خواند. و همۀ این سخنان از سر مرگآکاهی است و راستش لذّت زندگی مرگآگاهانه را جز اولیای خدا کس نمیداند. این لذّتی نیست که به هر کس عطا کنند. تنگنظری است اگر به مقتضای تفکّر رایج به این سخنان پشت کنیم و بگوییم: تا کجا از مرگ میگویید؟ کمی هم در وصف زندگی بسرایید!
دل بستن در دنیا، دل بستن در فناست و مرگ بر ما سایه افکنده است. این علی است که چنین میفرماید. همان که راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میشناسد. سخنان او سرودههایی شاد و مفرِّح در وصف زندگی است. آن زندگیای که با زهر فنا و مرگ در نیامیخته است؛ منتهی غفلتزدگان بیشتر میپسندند که با غفلت از مرگ، به سراب شادیهای آمیخته با غصّه دل خوش کنند. بگذار چنین باشد. اما اگر اولیای خدا در جستجوی فنای فیالله هستند، بقای حقیقی را طلب کردهاند. بودنی را که از دسترسِ مرگ و فنا و رنج و غصه و شکست دور باشد. به سخن علی (ع) گوش بسپاریم: دلهایتان را از دنیا بیرون کنید، پیش از آنکه بدنهای شما را از آن بیرون ببرند. [
اینجا]
أخرِجوا مِنَ الدُّنيا قُلوبَكُم مِن قَبلِ أن تَخرُجَ مِنها أبدانُكُم
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
زمانی که علما رادیو را حرام میدانستند، معظم له رادیو داشت. کسی گفت: مگر علما نگفتهاند رادیو حرام است؟ فرمودند: برای شما حرام است؛ اما برای من واجب! [اینجا]
هر کسی را سیرتی بنهادهامآموزش سحر
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۳ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۰ ق.ظ توسط اشرفی
علامه فرزان به ترجمۀ قرآن
ابوالقاسم پاینده دو سه هزار غلط گرفت. کسی به او گفت: برادر بزرگوار! این چه کاری است؟ خودت بنشین ترجمۀ قرآن بنویس دیگر؛ دوهزار غلط به دیگری میگیری!؟ [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
بسیجیها، با اینکه اکثراً چهرههای خود را سیاه کرده بودند، امّا نور محمّدی، همان نوری که اوّلین و مقرّبترین مخلوق خداست، از صورتهای شاداب و پرنشاطشان ساطع بود و به راستی شیرینتر از این لحظات کجا میتوان سراغ کرد؟ بگذار اغیار هرگز درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است. و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سرمیکند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمیشناسد. بگذار اغیار هرگز در نیابند. چه روزگار شگفتی! [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۳:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی
لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي
کيست که علی را بشناسد و دوست او نباشد. کيست که حسين بن علی را بشناسد و به او علاقهمند نباشد؟ شما ببينيد اين کليمیها در شبهای تاسوعا و عاشورا دنبال نذری ابوالفضل هستند. اما اين مقدار از مودّت منظور آيه نيست.
اين «فِي الْقُرْبَی» مفعول واسطه براي مودّت نيست که ظرف بشود ظرف لغو! اين ظرف، ظرف مستقر است. «إِلاّ الْمَوَدَهًْ» «المستقِرَهًْ»، «فِي الْقُرْبَي»!
هر ظرف که او حال و صفت يا خبر است
البته مدان لغو که او مستقـر است
اگر دوستیِ انسان، پایدار و مستقر باشد، دیگر جایی برای دوستی غیر نمیماند. مگر انسان چند تا قلب دارد؟ [
اینجا]
آیا شیطان را دشمن داری؟با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۵ ب.ظ توسط اشرفی
سلمان فارسى قوت سال خود را از حصّۀ خود از بيت المال نگاه مىداشت.
ابوذر را چند شتر و چند گوسفند بود كه به محصول آنها معاش مىكرد.
انصارى را چند بنده بود و آنان را در وقت مردن آزاد كرد. حضرت رسول (ص) چون مطلع شد فرمود: اگر مىدانستم، نمىگذاردم او را در مقبرۀ مسلمين دفن كنيد. بندههاى خود را آزاد كرد و اطفال صغار خود را واگذارد كه از مردم سؤال كنند.
ملا احمد نراقی، معراج السعادة، صفحه ۳۷۵، برداشت آزاد [
اینجا]
و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقكزکات شبلی
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی
وَ لَاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا (
اسراء ۲۹)
بخل بوتیمار
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۵۷ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
خود انتظار فرج، یک نوع فرج است. انتظار فرج و گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد.
روایتی است از حضرت موسیبنجعفر:
لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؟
[امام رضا]سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب، ۱۳۹۹/۰۱/۲۱، دقیقه ۱۳:۱۸ [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
یا مَنْ إذَا تَضَایقَتِ الأُمورُ فَتَحَ لَها باباً لَمْ تَذْهَبْ إلَیهِ الأَوهامُ [
اینجا]
ای شکری دور ز وهم مگس [
مولوی]
معنای انتظار فرج
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
استغفار، توبه کردن است. ما که سجده رفتیم و به خاک افتادیم گناه که نکردیم؛ چرا بعد از سربرداشتن استغفار میکنیم؟ خدا امام را غریق رحمت کند و کسانی که اسرارالصلوة نوشتند را با حقیقت نماز محشور کند؛ فرمودند: بندۀ خاکسار وقتی به خاک میافتد جایش همان است که خاکسار باشد دیگر نباید سر از خاک بردارد. وقتی سر از خاک برداشت، استغفار میکند از اینکه سر برداشته است، دوباره به خاک میافتد. لذا بعد از سجدۀ دوّم دیگر سخن از استغفار نیست. این سجدۀ دوّم برای ترمیم سجدۀ اوّل است. بنابراین مجموع این دو سجده یک رکن است.
آیت الله جوادی آملی، شرح مناجات شعبانیه، جلسه اول، دقیقه ۳۳، برداشت آزاد [
اینجا]
گناه حضرت داوود (ع)
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
بعد از رحلت رسول گرامی كسی به حضور آن بانو مشرف شد عرض كرد آيا تحفه علمی از پدر بزرگوارت مانده است كه به ما اهدا كنی؟ وجود مبارك صديقه كبرا به فضه فرمود آن جريدهای كه به عنوان امانت سپرده بودم را حاضر كن، فضّه گشت و پيدا نكرد. حضرت فرمود:
اطلبيها فانها تعدلُ عندي حسناً و حسيناً
فرمود اين نوشته را پيدا كن زيرا اين نوشته به جا مانده از رسول گرامی نزد من به اندازه حسن و حسين میارزد. فضّه مجدداً رفت و گشت و پيدا كرد و اين جريده را آورد و وجود مبارك صديقه كبرا (سلام الله عليها) آن را باز كرد و اين چند حديث در آن جريده نوشته بود:
ليس من المؤمنين مَن لَم يأمَن جارُه بوائِقُهُ
وَ مَن كان يؤمِنُ بالله و اليوم الآخر فلا يُؤذي جاره
وَ من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فاليقُل خَيراً أو يَسكُتُ ...
مستدرك الوسائل، جلد ۱۲، صفحه ۸۱، برداشت آزاد
دو چیز طیرۀ عقل است
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
اگر برابر علم غيب عمل میکردند، ديگر بشر آزاد نبود و امتحان نمیداد! آيا زيد حق دارد؟ عمرو حق دارد؟ يا فلان حق دارد يا فلان حق ندارد؟ اينها مأمور نيستند، مگر در صورتی که معجزهای بخواهند اظهار کنند و خطر کسی را برطرف کنند. مثلاً در شأن وجود مبارک امام باقر (ع) آمده است که کسی وارد محضر امام شد، کنيز رفت دمِ در، او يک نگاه نامحرمانهای کرد، همين که وارد صحن حياط شد و اجازه خواست، حضرت از اندرون خانه فرمود: أدْخُلْ لَا أُمَ لَكَ! اين شخص دستپاچه شد! آمد حضور حضرت و عرض کرد من اين کار را کردم تا ببينم شما متوجّه میشويد يا نه!! فرمود: لَئِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ هَذِهِ الْجُدْرَانَ تَحْجُبُ أَبْصَارَنَا تو خيال کردی که اين ديوار نمیگذارد که ما پشت آن را بفهميم؟!
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سورۀ احقاف، جلسۀ ۷، آیات ۹ تا ۱۱، دقیقه ۳۷:۱۵، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
ما اگر مسئله بدن خود را حلّ کنيم، مسئلۀ جانمان هم حلّ میشود. ما از نظر بدن يک متولّی داريم که مسئول انديشه و فهم است، يک مسئول انگيزه داريم که متولّی کار است. ما چشم و گوش داريم که ببينيم (اندیشه)، دست و پا داریم که حرکت کنيم (انگیزه) اين اصل مطلب است. زير اين مَقْسَم چهار گروه قرار دارد:
بعضیها هم انديشه آنها خوب است، هم انگيزهشان خوب است؛ یعنی هم چشم و گوش آنها سالم است، هم دست و پايشان سالم است؛ اينها مار و عقرب را میبينند و فرار هم میکنند.
گروه دوم کسانی هستند که مسئلهانديشی آنها خوب است؛ چشمشان سالم است، گوششان سالم است و مار و عقرب را میبينند، اما ويلچرياند! فلجاند! شما به اين کسی که نيش خورده عينک بدهيد، تلسکوپ بدهيد، ميکروسکوپ بدهيد، ذرّهبين بدهيد، او که مشکل علم ندارد، او مار و عقرب را دارد میبيند! اما علم مشکل را حلّ نمیکند، مگر چشم فرار میکند؟ مگر گوش فرار میکند؟ مگر حوزه آدم را از گناه نجات میدهد؟ مگر دانشگاه نجات میدهد؟ آن دعا و نالهٴ شبانه است که انسان را نجات میدهد! درحالی که آن فلج است. اخلاق برای همين است. علم فرار نمیکند، دست و پا فرار ميکند که فلج است.
گروه سوم کسانی هستند که دست و پايشان خيلی قوی است؛ اما چشم و گوش آنها بسته است؛ مثل متَنسّک و مقدّس بیادراک!
گروه چهارم فاقد طهورين هستند؛ نه خوب میفهمند و نه خوب عمل میکنند، جاهلِ متَهتّک!
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سورۀ احقاف، جلسۀ ۷، آیات ۹ تا ۱۱، دقیقه ۳۱:۳۳، برداشت آزاد [
اینجا]
راه شکوفایی اندیشه و انگیزه
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۷ ق.ظ توسط اشرفی
همه دریا و درختان و سماوات و صحاری [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
پنج طايفه از آيات به صورت شفّاف دلالت دارد که کلُّ مُوجُودٍ مُسَبِّحٌ لِلّه پس دليلي نداريم که اينها را تأويل بکنيم و از طرفي هم اينها در قيامت شهادت ميدهند. الآن اين زمين شهادت ميدهد، اين مسجد شکايت ميکند که کدام يک از همسايهها آمدند و کدام يک از همسايهها نيامدند! اگر امروز نفهمند کدام همسايه آمده و کدام همسايه نيامده، فردا که نميتواند شکايت بکند. منتها آن شعوري که موجودات برتر مثل فرشتهها يا انسانها دارند اينها ندارند.
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سورۀ احقاف، جلسۀ ۷، آیات ۹ تا ۱۱، دقیقه ۰۳:۱۷، برداشت آزاد [
اینجا]
آیات پنجگانه شعور موجوداتتوحیدگوی او نه بنی آدماند و بس
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی
فريقين از رسول خدا (عليه آلاف التحية و الثناء) نقل كردهاند:
كُلُّ أمْرٍ ذِىبالٍ لَمْ يُبْدَأُ بِبسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أبْتَرچون هدف، پایان کار است. آن هوشی كه در راه حق نباشد، از آن هوش به «فِطانتِ بَتراء» تعبير میكنند. میگويند اين فطن هست، زيرك هست اما در راه باطل صرف میكند. هر كاری كه به مقصد نرسد ابتر است و كاری به مقصد میرسد كه از مبدأ حق نشأت بگيرد. كاری كه اوّلش حقّ است، پايانش حق است. ممكن نيست كاری كه آغازش باطل است، پايانش حق باشد. باطل به باطل ختم میشود، حق به حق!
آیت الله جوادی آملی، تفسیر سوره حمد، جلسه اول، دقیقه ۰۵:۱۵، برداشت آزاد [
اینجا]
چرا مثنوی با نام خدا شروع نمیشود؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
أللَّهُمَّ اقسِم لَنَا مَن خَشیتِكَ مَا یحُولُ بَینَنَا وَ بَینَ مَعصِیتِك
یكی از ليالی كه در ايام سال احيای آن مستحب است، همين شب نيمۀ شعبان است. قبل از اینكه وجود مبارك حضرت حجّت (سلام الله علیه) به دنیا بیاید وجود مبارك پیغمبر این دعا را میخواند. چقدر اینها میخواهند انسان با كرامت زندگی كند! عرض كرد:
خدایا آن خشیت را به ما بده كه حجاب و مانع باشد تا نگذارد ما بیراهه برویم. [اینجا]
آیا قرآن خشیت نامه است؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۷ ب.ظ توسط اشرفی
نه شرم و حیا نه عار داریم از تو/اما گله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان/تنها همه انتظار داریم از تو
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
آنان که خراب بادۀ پرهیزند/از این خم سربسته نمیپرهیزند
مردافکنیاش ببین که این بدمستان/نامش که به لب برند برمیخیزند
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی
از مزرعههای کوچک بعضیها/برچیده شود مترسک بعضیها
آقا خودمانیم چه کیفی دارد/وقتی بزنی به برجک بعضیها
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی
تیر، پَرّان از که گردد؟ از کمان! [
مولوی]
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی
انسان هر چه دارد از خداست الا فقر و ناداری! تنها چیزی که انسان از خودش دارد نداشتن است. این جمله از دعای کمیل که حضرت به ما آموخت تا بگوییم اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ نه یعنی انسان فقط دعا را دارد. دعا یعنی اظهار نداری؛ یعنی من هیچ ندارم مگر نداری؛ هیچ ندارم مگر بیچارگی؛ کار مستثنی این است که مستثنی منه را بشکند اما در اینجا تأکید مستثنی منه است.
آیت الله جوادی آملی، شرح مناجات شعبانیه، جلسه اول، دقیقه ۱۶، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱ ب.ظ توسط اشرفی
مَا الْمُبْتَلَى الَّذِي قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلَاءُ بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ مِنَ الْمُعَافَى الَّذِي لَا يَأْمَنُ الْبَلَاءَ
علی (ع) فرمود:
غیرگرفتار هم مانند گرفتار احتیاج به دعا دارد.
گرفتار باید برای برون رفت دعا کند. دیگری باید دعا کند تا گرفتار نشود.
آیت الله جوادی آملی، شرح مناجات شعبانیه، جلسه اول، دقیقه ۱۲، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
دعا با سؤال و ذکر فرق دارد. دعا یعنی خواندن، سؤال یعنی خواستن، ذکر یعنی به یاد بودن؛ یک وقت انسان خدا را میخواند یک وقتی از خدا چیزی میخواهد یک وقت به یاد اوست. در هر دعایی ذکر هست ولی در هر ذکری دعا نیست. خداوند در این آیه، هم با تحبیب و هم با تهدید ما را به دعا دعوت کرده است. فرمود اگر خدا را نخواندید و از او چیزی نخواستید مستکبرید!
آیت الله جوادی آملی، شرح مناجات شعبانیه، جلسه اول، دقیقه ۷، برداشت آزاد [
اینجا]
با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستیمعبد مرد کریم اکرمته
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۳:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
نامگذاری این مناجات شریف به مناجات، بر اساس آن است که عنوان مناجات و همچنین نام نجوا و مناجات در این نیایش به صورت صریح ظهور کرده است. نامهایی که برای ادعیه گذاشتهاند، نظیر نامهای سورههای قرآنی علل فرلوان دارند. همانطوری که سورههای قرآن به مناسبتهای مختلف نامهای گوناگون دارد... [
اینجا]
عام الحزنگرچه هزار است اسم هست مسما یکی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ
وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين
سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم
وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الأطْيَبِينَ الأَنْجَبين سِيَّمَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي الْأرَضِنْ
بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّهِ
موضوع سخن، تفسیر مناجات شعبانیه است که از برجستهترین نیایشهای اهلبیت (علیهم السلام) به شمار میرود. گرچه هر امامی به زبان مخصوص خود دعایی دارد، ولی بعضی از دعاها بین همۀ معصومین مشترک است. مناجات شعبانیه از آن نیایشهای مشترک بین معصومین است که همۀ اهلبیت با این مناجات با ذات اقدس اله نجوا داشتند. شیعیان هم که سالکان کوی ولای آنها هستند دعوت شدهاند که همتای آنها در این راه حرکت کنند با این تفاوت که آنها امامند و شیعیان مأموم.
آیت الله جوادی آملی، شرح مناجات شعبانیه، جلسه اول، دقیقه ۱، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی
در دین ما فرق نکند سیاه با سفید
اولین کسی که از بنیهاشم وارد میدان شد وجود مبارک علی اکبر بود. یک غلام سیاهی هم در اردوی امام حسین بود که شهید شد. امام حسین به بالین هردو آمد و هردو را بوسید. [جوادی آملی]
صورت به صورت غلام سیاه
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی
بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۴۴، صفحه ۲۹۲، برداشت آزاد [
۳۷]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (انسان ۳)
إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً (انسان ۴)
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر (پذيرا) باشد يا ناسپاس (ناپذیرا)
ما برای کافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان آماده کردهايم [
اینجا]
ناقصان سرمدی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی
الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (توبه ۷۹)
إسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ
إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (
توبه ۸۰)
خداوند در بارۀ منافقانی که مؤمنین را مسخره میکردند فرمود: اگر هفتاد بار هم برایشان استغفار کنی، آنها را نمیبخشم!
جراحات السنان لها التیامخموشيد و آتش به جان میزنيد
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی
خدا ذاتاً شناخته نمیشود. در نهج البلاغه آمده است: كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ ؛ هر چيزی که بشود ذات او را شناخت، مصنوع است. مصنوع، محاط است؛ و خداوند، صانع است و محيط! [
اینجا]
ای برون از وهم و قال و قیل من
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
مرگ فوت نیست، وفات است. تفسير و برداشت ناروا از بعضی مسائل دينی، عامل گريز از دين است؛ مثلاً عدّهای با مخدّر دانستن مرگ و ياد مرگ میگويند: ياد مرگ و زيارت قبور اموات، انسان را از كار و زندگی بازمیدارد؛ در حالی كه اينگونه دستورهای دينی از بهترين راههای فعّال كردن انسان است؛ چون مرگ به معنای نابود شدن نيست؛ بلكه مرگ، هجرت و انتقال از عالمی محدود به جهان وسيعتر است. از اين رو، در تعابير دينی از مرگ به توفّی و وفات ياد شده است؛ نه فوت! فوت يعنی از دست رفتن، ولی توفّی به معنای دريافت كامل است. انسانی كه اينچنين بينديشد، به كوشش صحيح وادار میشود؛ زيرا پس از مرگ، نخستين سؤال از انسان اين است كه عمر خود را در چه مسيری صرف كردهای؟
آیت الله جوادی آملی، دین شناسی، صفحه ۵۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۳ ق.ظ توسط اشرفی
اگر مهدی موعود هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق میرفتند، دیگر کسی نبود که اجرای عدالت کند. او برای چنین مطلبی ذخیره شده است. به این معنا عید مولود امام زمان بزرگترین عید برای بشر است نه برای مسلمین!
صحیفه نور، جلد ۱۲ از ۲۲، صفحه ۲۰۸، برداشت آزاد [
اینجا]
خویش فربه مینماییم از پی قربان عید
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۳:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی
رضاخان به وسيلۀ انگليسها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ، گرايش به آلمانها پيدا کرد؛ معمار آلمانی بيايد، مهندس آلمانی بيايد، اينها انگليسها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان هم به او گفتند برو؛ و رفت. خيلی خب انگليسها پيغام دادند به رضاخان که بايد تو بروی! تو اگر مردی، اگر انسانی، اگر يک جو غيرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخير، بلند شد رفت خانۀ محمّدعلی فروغی که دلّال انگليسها بود، گفت بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشين در اختيارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طريق راههای مختلف رفت تا دَم دريا و سوار کشتیاش کردند و بردند. برای يک ملّت، ننگ از اين بالاتر؟
بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۹۸/۰۲/۱۱، برداشت آزاد [
اینجا] [
اینجا]
قلمی که خداوند نخواهد بخشیدنوح نهصد سال دعوت مینمود
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
خبری بود به یعقوب که یوسف در مصر
مژدهای بود به فرهاد که شیرین آمد
نوشی از داروی سیمرغ به سهراب رسید
یا که
ویس از پی پرسیدن رامین آمد
همت ای پیر که با چنته خالی نرود
گل مولا که به کشکول و تبرزین آمد
شهریار این غزل طرفه به تلقین سروش
چون رقم خواست زدن خواجه به تحسین آمد [
شهریار]
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
اِشکِوَری در پایان سخنانش گفت: اگر من توفیقی داشتم، بیش از همه مدیون همسرم هستم. شریعتی درباره دیالکتیکِ اندیشه و فکر، مثل جالبی دارد؛ میگوید: درست است که فردوسی شاهنامه را خلق کرد؛ ولی اگر شاهنامه نبود فردوسی هم نبود. اگر ایشان [همسر] نبود شاید من هم نبودم. [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی
ترسم برادران غیورش قَبا کنند [
حافظ]
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
آتشی از تو در دهان دارم/لیک صد مهر بر زبان دارم
دو جهان را کند یکی لقمه/شعلههایی که در نهان دارم
گر جهان جملگی فنا گردد/بیجهان ملک صد جهان دارم
کاروانها که بار آن شکر است/من ز مصر عدم روان دارم [
سروش از مولوی]
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۴۴ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۲ ق.ظ توسط اشرفی
دوستان عزیز! من که به شما گفتم؛ اصلا شما به ضروریات اسلام بچسبید. آخر اینها چیست؟ مگر زمان پیغمبر دعای توسل بوده؟ این چیزها به فرضی هم که باشد، امور شخصی است. ما نباید ترویج کنیم و بر سر آن دعوا کنیم. الان اگر من بگویم قبول دارم یا ندارم، دوباره دعوای تازهای ساز میشود. مگر ما مریضیم که اینهمه مشکل داریم حالا یک مشکل جدید درست کنیم؟
بِیْسیکهای اسلام که اینها نیست؛ اینها عرضیّات است. دلتان خواست عمل کنید، نخواست نکنید. والله چیزهای مهمتری وجود دارد. اگر میخواهید بیل بزنید چرا رفتید در بیابان؟ بیایید باغچه را بیل بزنید. [
اینجا]
اهمیّت دعاهای مأثوره
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
خداوند به هر کسی قل نمیگفت به کسی میگفت که میتوانست بگوید و تمام نشود.
امر قل زین آمدش کی راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این
بعضی از آدمیان که زبان خداوند هستند، باید بگویند اما آنان که زبان نیستند باید بشوند.
انصتوا را گوش کن خاموش باش
چون زبان حق نگشتی گوش باش [
اینجا]
انصتوا را گوش کن خاموش باش
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
ما خداوند را خالق زیباییها میدانیم و میخوانیم اما خالق زشتیها هم میدانیم اما در مقام خواندن او به خالق زشتیها او را صدا نمیزنیم این تکلیف ما است که در مقام ادب بندگی است که چنین میکنیم این عیناً تعبیری از مرحوم فخر الدین رازی است. بینش توحیدی به ما میگوید که هیچ جای عالم از حضور خدا خالی نیست. هم در ذره دره موجوداتی که مادی هستند و ذره دارند وجود دارد و هم در آنها که مادی نیستند و ذره ندارند در عمق هستیشان خداوند وجود دارد؛ خواه شیطان خواه ملک باشد خواه دیو باشد فرشته باشد پاک باشد یا ناپاک باشد.
در تلویزیون پای صحبت یک آخوند وهابی نشسته بودم که با همان خداشناسیهای جذمی و خشک و ناسنجیده و ناآزموده میگفت: بله؛ بعضیها میگویند خدا همه جا هست. آیا خدا در توالت هم هست؟ این را میگفت و فکر میکرد چه حجّت بالغهای آورده است برای اینکه مطلب را نفی کند! بله؛ خداوند همه جا هست معلوم است که به قول ایشان در توالت هم هست ولی این، بر وجود او عیبی نیست. یعنی وجود همه جا هست. مگر فضولات وجود ندارند؟ مگر زشتیها وجود ندارند؟ هر جا پای وجود باز میشود پای خدا هم باز است.
عبدالکریم سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه ۶۱، دقیقه ۰۹، برداشت آزاد
گل پشت و رو ندارد
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۹ ق.ظ توسط اشرفی
قال رب اشرح لی صدری (۲۵) و یسّر لی امری (۲۶) و احلل عقدة من لسانی (۲۷) یفقهوا قولی (
طه ۲۸)
اوّلین بار است که من این آیات را در ابتدای سخن میخوانم. وقتی خداوند موسی را به رسالت فرستاد، گفت: خدایا زبان مرا باز کن چنانکه سخنان من مفهوم افتد. البته من نه موسی هستم، نه به رسالت مأمور شدم؛ امّا گویا نوبت گذشته، سخان من چندان مبهم بود که پارهای از پرسشها را در اذهان مستمعان گرامی پدید آورد و لذا من در آغاز سخن دعای موسی علیه السلام را خواندم که خداوند شرح صدری بدهد و گره از زبان من باز کند تا بر مشکلات نیفزایم، بلکه اگر خدا بخواهد گرهها را باز کنم.
عبدالکریم سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه ۶۱ از ۶۵، دقیقه ۰۱، برداشت آزاد
یاد ده ما را سخنهای رقیق
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
بالا را پایین میآورد!
صحیفه امام خمینی، جلد ۱۲ از ۲۲، صفحه ۲۴۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۳:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی
چند روز قبل از تاسوعا عمربن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت تا با امام حسین نجنگد اما شمر آنجا بود عبیدالله را به جنگ ترغیب کرد. عبیدالله نامه ای به عمربن سعد نوشت اگر امام تسلیم نشد حضرت را به شهادت برساند. به شمر هم گفت اگر عمربن سعد نپذیرفت گردنش را بزن و خودت فرمانده لشکر باش! شمر پیش از ظهر تاسوعا به کربلا رسید و نامه را به عمربن سعد داد. عمربن سعد نتوانست از حکومت ری بگذرد. فرمانده لشکر ماند و شمر را فرمانده پیاده نظام لشکر کرد.
+نوشته شده در شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
من خداشناسی را به ادیان نمیچسبانم. بنده هیچوقت نگفتم که آدم برای اینکه خداشناس بشود یا باید مسلمان باشد، یا مسیحی باشد، یهودی باشد، یا بودایی که البته بودیسم خدا ندارد. نه نه! شما یا هرکسی میتواند خداشناس باشد بدون این که لزوما به دینی از ادیان پابند باشد. میتواند اندیشههای مختلف را از ادیان مختلف بگیرد. از اینها فراوان است. آقای هیوستون اسمیت که از دین شناسان خیلی مشهور دوران ماست، ایشان آدمی است که هم مسلمان است هم مسیحی، هم یهودی. نه مسلمان است، نه مسیحی، نه یهودی! درشهرهای مختلف که میرود، دو رکعت نماز در مسجد میخواند... بالاخره میچرخد و یک معنویت مشترکی را از همۀ ادیان اخذ کرده و با یک خدایی که همۀ این ادیان را فرستادند خیلی هم خوش است. الان نود و چند سال هم عمر دارد و ماشاءلله خیلی هم خوب است. بنابراین معلوم است که به هر حال از نظر آرامش روحی و وجدانی هم در وضعیت بسیار عالی وشادابی بهسر میبرد. تمامی این آپشنها در مقابلتان هست. آن چیزی که برای ما مهم است حقیقت است. ما وقتی یک حقیقت را کشف کردیم اخلاقا موظّفیم که به آن گردن بگذاریم. [
اینجا]
کارگر مسیحی در منزل مولوی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
سکولاریسم دینی در جامعۀ مبدَّل است. یعنی همان مفاهیم دینی را دارد اما خدا را از داخلش بیرون کشیده است. اینکه میگوید ما مکرّمیم، این یک مفهوم دینی است؛ ما بیرون از ادیان و بدون خدا کرامت نداریم، حرف من این است. آدمی پارهای از خاک است مگر اینکه خودش جلوی خودش بلند شود و تعارف کند و بگوید بنده خیلی مهمّم. ببینید؛ یک چیزهایی هست که الان در جهان سکولار پیدا شده که این در واقع همان چیزهای مذهبی است فقط خدا را کنار کشیدند و نتایجش را نگه داشتند؛ اما بدون آن پایه، این نتایج هم نمیماند؛ و چون همه خوششان میآید، همینطور مانده است. چه کسی بدش میآید از اینکه بگوید ما محترمیم، ما باارزشیم، ما مکرّمیم؟ همه دوست دارند. ولی این از کجا آمده؟ این یا بر خودخواهی آدمی مبتنی میشود یا بر قراردادش؛ که هیچکدام از اینها پایههای درستی نیست. میماند اینکه آدم ذاتا مکرّم باشد و این ممکن نیست مگر به یک ذات مکرّمی وصل باشد. در غیراینصورت فرقی با پارههای دیگر طبیعت ندارد. فقط این یکذرّه جان دارد و مثل یک کامپیوتر خیلی پیچیدهتر است. در بیولوژی هم به ما میگویند ما کامپیوتریم فقط میتوانیم کار پیچیدهتری انجام دهیم و بقیه سادهتر هستند. ولی با همۀ این احوال من خداشناسی را به ادیان نمیچسبانم. بنده هیچوقت نگفتم که آدم برای اینکه خداشناس بشود یا باید مسلمان باشد، یا مسیحی باشد، یهودی باشد، یا بودایی که البته بودیسم خدا ندارد. نه، نه؛ شما یا هرکسی میتواند خداشناس باشد بدون اینکه لزوما به دینی از ادیان پابند باشد. میتواند اندیشههای مختلف را از ادیان مختلف بگیرد. از اینها فراوان است. [
اینجا]
تأثیر دولت سکولار بر کلیسا
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۴ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
مَشرَعه، مترادف مَشرَع به معناى آبشخور است. محل مناسبى که در کنار دریا یا رودهاى بزرگ درست میشد و گاه پله مىخورد و پایین مىرفت تا اشخاص در سهولت و امنیت، بتوانند از آنها استفاده کنند.
کسى که بخواهد از دریاهاى نورش استفاده کند، باید به مشرعه بیاید؛ زیرا آنجاست که مناسب نوشیدن است.همینطور به لنگرگاههاى کنار دریا نیز گفته مىشود که براى سوار شدن بر کشتى باید از آنجا سوار شد. کسى هم که بخواهد سوار بر کشتى شده و در این دریا حرکت کند، باید از مشرعه سوار شود تا سقوط نکند. بنابراین نویسنده محترم، با قصد آشنا کردن خوانندگان با بحارالانوار و جدا ساختن روایات سره از ناسره، اقدام به تألیف کتاب خود کرد تا در سرتاسر این دریاى موّاج همراه خوانندگان باشد و آنان را در بهرهگیرى از بحارالانوار یارى دهد و راهنما باشد و مانع از وارد شدن خرافهها، غلوها و اباطیل در ساحَتِ دین گردد و نقل روایت را سامان بخشد. [اینجا]مشرعة بحارالانوار
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۹ ب.ظ توسط اشرفی
پست بنشین یا فرود آ والسلام [
مولوی]
گاهی مولوی احساس میکرد که دیگر نباید چیزی بگوید تا در جمع عوام از مرزها عبور نکند.
سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه اول، ساعت ۰۱:۰۶:۰۰، برداشت آزاد
مجملش گفتم نگفتم زان بیانخامش باش و معتمد [
اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
علاءالدین، پسر بزرگ مولوی بود. گویا به لحاظ طریقت و شریعت چندان همراهی و موافقت با پدر نداشت. فقیه متشرّعی بود و طریقت پدر را مثل بسیاری از فقیهان آن عصر، نمیپسندید. فیالمثل مولوی تدریس را کنار گذاشت و اهتمام بلیغی نسبت به فقه نکرد. یا رسم سماع در پیش گرفته و به موسیقی اهمیت داد و میرقصد و چنین و چنان! اینها برای متشرّعانِ زمانه، مطلقا پذیرفتنی نبود و فقط بخاطر شخصیت مولوی در مقابل او سکوت میکردند و چیزی نمیگفتند اگر کس دیگری بود خاک خانه او را به توبره کشیده بودند و صدبار او را دفن کرده بودند.
ظاهرا کدورت دیگری هم علاءالدین از پدر داشت. نوشتهاند کیمیاخاتون که در حرم مولوی بود، دختر همسر دوم مولوی بود که پس از وفات همسر اول به خانۀ او آمده بود. این کیمیاخاتونِ جوان را علاءالدین میخواست اما مولوی به شمس تبریزی داد. به همین دلیل هم شکرآبی میان شمس و علاءالدین شده بود. وقتی علاءالدین از دنیا رفت، مولوی بر سر تشییع جنازۀ او نرفت؛ بر سر مزار او نرفت؛ شارحان و مورخان نوشته اند که این دو علت داشت: بعضیها گفتهاند که چون از او مکدّر بود؛ بعضیها هم نوشتهاند نه! از فرط غمناکی و اندوه نرفت.
سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه اول، دقیقه ۴۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۹ ب.ظ توسط اشرفی
اصلا عارفان گاهی نام خدا را نمیآورند؛ نام دیگری را می آوردند؛ برای اینکه غیرت میورزند. نام خداوند سکّهای نیست که همه جا خرج بشود، نباید دستمالی بشود.
بر هوس خیال او همچو خیال گشتهام
و از سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اشعاری از مجنون به عربی باقی مانده است یکی از آن ها این است:
و ایّاک و اسم العامریة إنّنی
أخاف علیها من فم المتکلّم
اسم لیلا را نبر! میترسم این لب و دندان تو به او لطمه بزند.
سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه اول، دقیقه ۵۶، برداشت آزاد [
اینجا]
غیرت الهیمن غلام قمرمچرا مثنوی با نام خدا شروع نمیشود؟آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۲ ب.ظ توسط اشرفی
در داستان ها آورده اند که بلال، اذان گوی پیامبر زبانش می گرفت، حبشی بود. درست نمیتوانست کلمات را ادا کند. با همۀ این احوال، پیامبر او را مؤذن خود کرده بود. اصحاب آمدند و گفتند که او نمیتواند درست اذان بگوید؛ در اوّل کار صلاح نیست چنین فرد زبان ناگشودهای را برای اذان منصوب کنید. مولوی در اینجا جواب پیامبر را نقل میکند که: نه! اهمیتی به اینها نیست شما به سوز و گداز درونی بلال نگاه کنید. درآنجا از زبان پیامبر سخن درشتی با یاران میگوید که:
برمشورانید تا من رازتان
باز گویم اول و آغازتان
نگذارید پرونده شما را باز کنم، نگذارید بگویم خودتان چکارهاید که حالا آمدهاید عیب میگیرید. اگر این عیب دارد فقط همین عیب توک زبانی حرف زدنش است اما شما ده تا عیب نهان دارید. او عیب سادهاش بالای مأذنه آشکار میشود. از کسی هم واهمه ندارد. کاش همه فقط همین عیب را داشتند.
سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه اول، دقیقه ۳۴، برداشت آزاد
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
کاردش تا استخوان ما رسید [
مولوی]
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۵ ب.ظ توسط اشرفی
سلام عرض میکنم محضر عزیزان، عید نوروز ۱۳۹۹ را تبریک عرض میکنم، برای همگان آرزومند شادکامی و نیکبختی هستم امیدوارم که این بلایی که بر سر آدمیان نازل شده است، اولا زودتر بگذرد ثانیا جان آنهایی که خسته شده است و ملال گرفته است و مصیبت زده است، آسودگی حاصل کند، یاد سخن خداوند بیفتند که:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
این حوادث، امتحانات الهیاند ما امتحان میشویم؛ یعنی نوعِ واکنشی که به این حوادث نشان میدهیم، نشان میدهد که ما کجا ایستادهایم و نقصان ما کجاست و چگونه در رفع آنها باید بکوشیم. یکی از مهمترین صحنههای امتحان، همان است است که ما چگونه به دیگران رسیدگی میکنیم؟ چگونه به یاد دیگرانیم تا به یاد خویشتن؟ این امتحان بزرگی است که همۀ ما اکنون در معرض آن قرار داریم.
عبدالکریم سروش، پیام نوروزی سال ۱۳۹۹، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی
بعضی اشکال میکنند که چرا پیامبر فدک را به دخترش بخشید با اینکه وضع مالی اکثر مسلمانان مثل صفه و دیگران بد بود.
پيامبر (ص) وقتی كه مولا علی (ع) را به عنوان جانشين خود تعيين فرمودند، میخواستند از نظر مالی هم يك منبع درآمدی برای بيت امامت وجود داشته باشد، اين را هم میدانستند كه اگر اختيار آن را به علی (ع) بدهند، غصب آن خيلی راحت است و لذا آن را به حضرت زهرا (س) دادند تا آنها خجالت بكشند از دختر پیامبر بگیرند و اگر هم گرفتند ماهيت خودشان بيشتر روشن شود.
جلوههای ماندگار، خاطرات آیت الله منتظری، صفحه ۱۴۹، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (غاشیة ۱۷)
وَ إِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ (غاشیة ۱۸)
وَ إِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ (غاشیة ۱۹)
وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ (
غاشیه ۲۰)
یکی صورتی دید صاحب جمال
+نوشته شده در دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ
قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كَادُوا يَقْتُلُونَنِي
فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَ لَاتَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (
اعراف ۱۵۰)
مگو اندوه خویش با دشمنان
+نوشته شده در دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
از یمن دعای شب و ورد سحری بود [
حافظ]
+نوشته شده در دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۱ ب.ظ توسط اشرفی
از آنجا که در آغاز هر انقلابی، حوادثی انحرافی رخ میدهد، و خود انقلابیها، گاهی حزب و گروه خاصی را به دور خود جمع میکنند، قوم موسی (ع) نیز از این انحراف مصون نماند. موسی بن ظفر که بعدا به نام «سامری» معروف شد، از بنی اسرائیل بود. او همان کسی بود که در ماجرای درگیری او با قبطی، موسی به کمک او شتافت و قبطی را کشت. سامری با اینکه سابقه انقلابی داشت، و از یاران موسی بود، پس از پیروزی موسی (ع) جزء منافقین گردید و در غیاب موسی (ع)، و از زمینهای که در میان بنی اسرائیل وجود داشت سوء استفاده کرد و از طلاهای فرعونیان، که جمع شده بود، با زیرکی خاصی مجسمه گوسالهای درست کرد، و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
بر اثر وزش باد از سوراخهای بدن این مجسمه صدایی همچون صدای گوساله بیرون میآمد و به این ترتیب اکثریت قاطع جاهلان بنی اسرائیل، از راه توحید خارج شده و گوساله پرست شدند. [
اینجا]
پیش گاوی سجده کردی از خریآیا انقلاب فرزندخوار است؟
+نوشته شده در دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ
قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَ لَاتَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (
اعراف ۱۵۰)
در برابر فرد عصبانى بايد برخوردى عاطفى داشت. [
اینجا]
تحمّل جفای زیردست
+نوشته شده در دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
علم کرد بر تاکِ بستان سرش
جهاندیده پیری بر او بر گذشت/چنین گفت خندان به ناطور دشت
مپندار جانِ پدر، کاین حمار/کند دفع، چشمِ بد از کشتزار
که این، دفعِ چوب از سر و گوش خویش/نمیکرد تا ناتوان مرد و ریش
چه داند طبیب از کسی رنج بُرد/که بیچاره خواهد خود از رنج مرد؟ [
سعدی]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی
خُرافات، جمع خُرافه و در عربی به معنای دروغِ بانمک (مُسْتَملَح) آمده است.
ظاهراً خرافه نام مردی از قبیۀ عُذْرَه بود که بنابر روایات، جنّیان او را ربودند و او پس از بازگشت به قبیله خود، حکایاتی شگفتانگیز از مصاحبتِ خود با جنّیان نقل میکرد. از آنجا که مردمان سخنان او را باور کردنی نمییافتند، بهتدریج، هر سخن عجیب و ناپذیرفتنی را «حدیث خرافه» نامیدند. [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی